رجعت صدر

روزشمار بازگشت امام موسی صدر

رجعت صدر

روزشمار بازگشت امام موسی صدر

رجعت صدر

همه روزهایی را که نبوده ای می شمارند،
من روزهایی که به بازگشتت مانده...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حاشیه نوشت:
هرگونه کپی برداری و نشر مطالب این وبلاگ
در راستای آشنایی با سیره و نشر افکار
امام موسی صدر(أعاده الله)
آزاد و موجب امتنان است!

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسن مجتبی» ثبت شده است

باسمک یا برهان


گوش هایشان از قهقهه های معاویه پر شده بود...

چشم دلشان را بستند و دهان های یاوه گویشان را باز کردند و ...

گفتند و گفتند و فریاد کردند:
حرف هایی را ..که شرم است ...حتی برای خواندن تا چه رسد به نوشتن و یادآوری کردن...

به او اهانت کردند و یادشان رفت؛

این مظلومِ سر به زیری که تا به حال لب به توهین نگشوده و جز به سلام بر لب نرانده...
روزی بر دوش پیامبر خدا(ص) ... نور چشم و قوت قلبش بوده...
به او ناسزا گفتند و فراموششان شد؛
حسن بی علی (ع) که به کرامت و بزرگواری شهره است، بر زانوان پیامبر رحمت(ع) بالیده و نیرو گرفته...
جاهلانی که خود را مسلمان می پنداشتند و  با فخر و مباهات خود را «مؤمن»!!! می دانستند....
یادشان رفت که روزی نه چندان دور... این پاره های تن پیغمبر (ص) را "یا بن رسول الله" خطاب می کردند...
در کوچه پس کوچه های مدینه به دنبال فرصتی بودند تا...
این طفلان معصوم فاطمه زهرا(س) را بیابند تا...:
برایشان دعا کنند!
برایشان طلب توبه و بخشش کنند!
نزد رسول الله(ص) شفاعتشان را کنند!
دعا کنند تا آسمان بارانش را دریغ نکند!
از خلق و خوی رسول خدا(ص) تحفه ای برگیرند!
دین خدا را بهتر بیاموزند!

چشم هایشان را بستند و دهان هایشان را باز کردند و فراموش کردند:

«من سرّه أن ینظر إلی سیّد الشباب اهل الجنّه فالینظر الی الحسن ابن علی»

و فراموش کردند: «ألّلهم إنّی قد أحببته فأحبَّه و أحبّ من یُحبّه»!

می فرمود:
«هر که می خواهد سرور اهل بهشت را بنگرد، به حسن بن علی(ع) نگاه کند.»
( البدایة و النهایة، نوشته ابن کثیر دمشقی، جلد 8)
و فرمود: « خدایا ، من او را دوست دارم، پس تو هم او را دوست بدار، و آنان که او را دوست دارند ،دوست بدار.»
("ترجمة الإمام الحسن" از ابن سعد ص130-131 )

او ولی...
نجیبانه و مؤدبّانه ، آن همه ناسزا و اهانت را تنها به یک کلام پاسخ گفت:

«امّت رسول الله!

مثل من و شما مثل خضر (ع) است و موسی(ع)!
 آن گاه که خضر(ع) آن کشتی را سوراخ کرد...آن طفل را کشت...آن دیوار را بازسازی کرد...خشم موسی(ع) برانگیخته شد، از آن جهت که فلسفه آن را نمی دانست، ولی همان اعمال خضر(ع) نزد پروردگارش نیکو و پسندیده بود!»

«... اگر من با معاويه مصالحه نميكردم احدی از شيعيان ما بر روی زمين نبود، مگر اين كه كشته ميشد...»

-----------------------------------------------------------------------------
برداشتی از: بحارالأنوار

ای دلیل و برهان روشن! ما را سبب سرافکندگی بهترین بندگانت قرار مده!

۰ نظر ۶۸۳ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۴ ، ۰۷:۰۴

باسمک یا دیـــّان


رنگ از رخش پریده بود، تب دار...بیمار...
از نیزه ای که در مدائن به پایش نشسته بود؟؟؟... نه!

از زخمی که بر دلش نشسته بود،

ناله می زد...
عرق سرد بر جبینش نشسته... دردمندانه و به سختی پرسش زید ابن وهب را این گونه پاسخ گفت:


«به خدا قسم كه معاویه برای من از این مردم بهتر است! این مردم گمان می‏كنند شیعیان منند... ولی در صدد كشتن من بر می‏ آیند....اثاث و لباس سفرم را به غارت می‏ برند... اموال مرا تصاحب می نمایند!
به خدا قسم اگر من از معاویه تعهدی بگیرم كه خون خود را حفظ كنم و اهل و عیالم را در امان بدارم... بهتر از این است كه (یارانم!!!) مرا به قتل برسانند و اهل‏ بیتم از بین بروند.
به خدا قسم اگر من با معاویه نبرد نمایم، اینان گردن مرا می گیرند و مرا به معاویه تسلیم می كنند!
به خدا قسم اگر من با معاویه صلح و سازش نمایم و محترم باشم بهتر از این است كه من كشته یا اسیر گردم، با این كه منتی بر من نهاده می شود و تا آخر دهر برای بنی‏ هاشم عیب و عار باشد و معاویه دایماً بر زنده و مرده‏ ما منت بگذارد.»
-----------------------------------------------------------------------------------
«برداشتی از جلد دهم بحارالانوار صفحه 5
به نقل از کتاب علل الشّرایع»

هر چه فکر می کنم...بالا و پایین می کنم....نمی توانم هضم کنم که در مدائن چه گذشته؟... اموال امام...غریب و تنها ... به دور از برادران... چگونه به یغما رفته؟...آن تیغ زهرآگین چطور تا به استخوان رسیده؟...

آن هم نه از دشمن!
از کسانی که ادعای یاری و دوستی می کردند و  خودشان را "یار" می دانستند!!!

ای جزا دهنده! دست ارادۀ ما را به خون دل مظلومترین ها آلوده مکن!

۰ نظر ۶۷۵ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۴ ، ۰۰:۰۰

باسمک یا منــّان


تنها مانده بود....
پناه آورده بود....

در شهری غریب... با زخمی عمیق... که به استخوان رسیده بود... از تیغی زهرآگین
اما...
جراحتی که بر قلبش نشسته بود دردی جانکاه تر داشت...
و زهر خیانت کاری تر بود....

یارانش...
یاران وفادارش!!!!
در اتاقی دیگر بر سر معامله با معاویه جدال می کردند:
یکی از معافیت خراج سالیانه می گفت...
دیگری هوس حکومت عراق در سر داشت...
------------------------------------------------------------------------------
«برداشتی آزاد از:
بحارالأنوار جلد دهم، صفحه 3و4، به نقل از كتاب تنزيه الانبياء از سید مرتضی»

 ای بخشایشگر!
مباد آن روز که یاری ما، باری شود بر دوش حجت تو! مباد که خنجر ما، که باید به روی دشمن کشیده شود، بر دل دوست بنشیند و غریبانه زمین گیرش کند... مباد که جهالت و غفلت ما سنگی شود و پایش را زخمی کند و راهش را طولانی تر! پروردگار! یاری کردن دین خدا را یادمان بده!

۰ نظر ۵۵۹ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۸:۵۲

باسمِکَ یا علیم


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی سلام الله علیه: «إنّ هذَا الْقُرْآنَ فیهِ مَصابیحُ النُّورِ وَشِفاءُ الصُّدُور »
(بحارالأنوار، ج 75، ص 111)
فرمود: همانا در این قرآن چراغ های هدایت به سوی نور و سعادت موجود است و این قرآن شفای دل ها و سینه ها است.

قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی سلام الله علیه:«إنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْماراً لِخَلْقِهِ، فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إِلی مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا، وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا.»
من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 511، ح 1479
فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را برای بندگان خود میدان مسابقه قرار داد. پس عدّه ای در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودی الهی از یکدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهی از روی بی توجّهی و سهل انگاری خسارت و ضرر می نمایند.

قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی سلام الله علیه: «مَنْ أکْثَرَ مُجالِسَة الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ الزِّیادَةِ فی نَفْسِهِ، وَکانَتْ لَهُ وَلایَةٌ لِما یَعْلَمُ، وَ إفادَةٌ لِما تَعَلَّمَ.»

إحقاق الحقّ، ج 11، ص 238
فرمود: هر که با علماء بسیار مجالست نماید، سخنش و بیانش در بیان حقایق آزاد و روشن خواهد شد، و ذهن و اندیشه اش باز و توسعه می یابد و بر معلوماتش افزوده می گردد و به سادگی می تواند دیگران را هدایت نماید.

 ------------------------------------------------------

امام موسی صدر-
معهد الدراسات الاسلامیه، واقع در صور؛ گرامیداشت ولادت امام حسن سلام الله علیه:

«از میان امامان، درحالی‌که همۀ ایشان نوری واحدند، اگر هر کدام از آن‌ها، در جایگاه امام حسن بودند، در عمل همان کار، و همان خط مشی را پی می‌گرفتند، که امام حسن سلام الله علیه نقشش، به عبارت دقیق‌تر، میان ائمه، نقش از خودگذشتگی و نقش سرباز گمنام است!»

-------------------------------------------------------------------------------------

باید چشم ها را بست و خیال کرد؛
یک صحن مرمرین ...حوض کاشی پر آب ... رواق های فیروزه ای ... یک گنبد سپید ....
توق و ماهرخش را خیال کرد...
در زیر آسمانه اش یک ضریح شیشه ای زیبا...
باید مناره ها را خیال کرد؛
مأذنه های "أشهد أنّ علیّاً ولیّ الله"....
فکری به حال شبستان کرد ... فکری برای جلوخان کرد:

باب السجّاد(ع)، باب الباقر(ع)، باب الصّادق(ع) و ایوان...

باید پرچم های یا حسن(ع) را خیال کرد؟!

---------------------------------------------------------------------------------------------

 قرص ماه رمضان که کامل می شود، برکت تو که بر سفره های افطار می ریزد،
کاممان که به یا حسن شیرین می شود،

کاش های، کاشی فیروزه ای دلمان هم رنگ دیگری می گیرد:

ای من هماره مسکین ِ آستان ِ تو! :
- کاش مسکین بودم و تو همسفره ام بودی.
- کاش غریب بودم و مهمان خانه تو می شدم.

- کاش هم پای تو می شدم و کاروان دلم را با تو به حج می فرستادم.

- کاش روغن فروش بودم و روغنم را با دعای تو عوض می کردم... چه فرزند صالحی شود، آن که تو برای هدایتش دعا کرده باشی...
و چه خوشبخت است پدری که مژدۀ چنین فرزندی را از لبان شما بشنود!

- کاش کنیز بودم و شاخه گلم را با آزادی عوض می کردم...چه سعادتمند است آن که آزاد شدۀ دست تو باشد!

در این گرمای بی امان ِ ظهر تابستان!

کاش ...

لااقل سایه بانت می شدم...
کاش به اندازۀ یک سایه بان، شیعه ات می شدم!

اصلاً کاش سایه می شدم! ؟....

تنها به اندازۀ همین چتر رها شده در بیابان!

نه! سایه ...سایه بان تو شدن فرق می کند!

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

دعانوشت: ای که بهترین ها را روزیمان کرده ای! "قال الحسن (ع)" هایمان را زیاد کن!

عنوان نوشت: بیتی برگزیده از غزل "سید محمد رضا شرافت" تا هنوز... و عشقی زلال

۱ نظر ۵۹۱ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۱۳