بسم الله
لبنان ـ سال 1986
ترجمه بخشی از سخنان نبیه بری در اجتماع مردم بقاع در سال 1986 میلادی:
قبل از تو هیچ نبودیم، و آنها همه چیز بودند،
هرگز امانت را حفظ نکردند، و به نعمات خدا کفر ورزیدند
فروتنی ما را ضعف ؛ و نیکی هایمان را عقب نشینی پنداشتند.
آنگاه ؛ تو آمدی؛ ای سرور من ، با کتابت که در دست راستت بود ؛
و با قلم عظیمی که تاریخ دیگران را رقم میزد
و تو تاریخ را نوشتن آغاز کردی ،در حالی که همچنان در غیبتت هستی
تو را از دیده ها پنهان ساختند به همان دلیلی که جدت رابه قتل رساندند؛
جدت را در کربلا – کشتند - ،و بقیه را مسموم کردند.
چنان است که گوئی - ارائه تاریخ را بر شما اهل بیت حرام انگاشته اند؛
حتی برای یک بار ؛
زیرا تاریخی را که شما می سازید؛ محو نا شدنی است،
اما انها به دلیل جهل و حماقتشان فراموش کرده اند ؛
که هیچ جوهری ماندگار تر از خون نیست ،
و هیچ نوری درخشان تر از آن که ازافق های نامرئی میتابد، نمی باشد
از کجا اغاز کنم صحبت از تو را
و چگونه جلوه کنم، در حالی که همواره در نظرم جلوه گر هستی
در هر حرکتی و در هر جایگاهی . ( در هر مکانی و در هر زمانی )
هم آشکارا و هم در نهان ؛
از تو یاری میجویم؛ ــ همه جا ــ در جستجوی تو هستم ؛
آنگاه -
تو را می بینم ،
در صیدا ؛
در دروازه های جنوب،
در صور و در قاهره ی اسکندر،
و تو را می بینم ؛
در بیروت ,
و در برج رحّال ,
و در النبطیة ,
و در هر روستا,
و تو را در ــ رخسار ِ ــ حوراء و ملیحه (دخترانت)
تو را می بینم، در جلوه گاههای عائدة ؛
در مصطفى چمران ؛
در بلال فحص ؛
و میبینمت در محمد سعد
و در عدنان حلباوی
در داوود و در محمود ( تنی چند از شهدای امل )
و تو را میبینم، در وجود هر برادر و هر خواهری،
و تو را میبینم در خاک جنوب
و امروز ؛ میبینمت در آسمان بقاع ...