رجعت صدر

روزشمار بازگشت امام موسی صدر

رجعت صدر

روزشمار بازگشت امام موسی صدر

رجعت صدر

همه روزهایی را که نبوده ای می شمارند،
من روزهایی که به بازگشتت مانده...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حاشیه نوشت:
هرگونه کپی برداری و نشر مطالب این وبلاگ
در راستای آشنایی با سیره و نشر افکار
امام موسی صدر(أعاده الله)
آزاد و موجب امتنان است!

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

ای ماه ! ای مراد تمام پلنگ ها!

يكشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۱۶ ب.ظ

باسمک یا رَحیم


"وصیت می کنم...

وصیت می کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می دارم. به معشوقم، به امام موسی صدر، کسی که او را مظهر علی می دانم، او را وارث حسین می خوانم. کسی که رمز طایفه شیعه و افتخار آن و نماینده 1400 سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالاخره شهادت است. آری به امام موسی وصیت می کنم...

تو ای محبوب من، دنیای جدیدی به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرت بی نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم. از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بذارم و ارزش های الهی را به همگان عرضه کنم تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم. تا مظهر عشق شوم، تا نور گردم، تا از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم. تا دیگر خود را نبینم و خود را نخواهم. جز محبوب کسی را نبینم و جز عشق و فداکاری طریقی نگزینم. تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهای مادی آزاد شوم...

پرترۀ امام

تو ای محبوب من! رمز طایفه ای و درد و رنج 1400 ساله را به دوش می کشی، اتهام، تهمت، هجوم، نفرین و ناسزای 1400 ساله را همچنان تحمل می کنی، کینه های گذشته، دشمنی های تاریخی و حقد و حسدهای جهان سوز را بر جان می پذیری.

تو فداکاری می کنی و تو از همه چیز خود می گذری. تو حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسان ها می کنی و دشمنانت در عوض، دشنام می دهند و خیانت می کنند.

به تو تهمت های دروغ می زنند و مردم جاهل را بر تو میشورانند و تو ای امام! لحظه ای از حق منحرف نمی شوی و عمل به مثل انجام نمی دهی و چون کوه در مقابل طوفان حوادث، آرام و مطمئن به سوی حقیقت و کمال قدم برمیداری، و از این نظر تو نماینده علی و وارث حسینی....

 

 

و من افتخار می کنم که در رکابت مبارزه می کنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت می نوشم....

 

...می دانم که در این دنیا، به عده زیادی محبت کرده ام و حتی عشق ورزیده ام ولی در جواب بدی دیده ام. عشق را به ضعف تعبیر می کنند و به قول خودشان، زرنگی کرده و از محبت سوء استفاده می نمایند!
اما این بی خبران نمی دانند که بزرگترین ابعاد زندگی را درک نکرده اند...و من قدر خود را بزرگتر از آن می دانم که محبت خویش را از کسی دریغ کنم...

...می دانم که تو هم، ای محبوب من، در دریای عشق شنا می کنی، انسان ها را دوست می داری و به همه بی دریغ محبت می کنی و چه زیادند آن ها که از این محبت سوء استفاده می کنند و حتی تو را به تمسخر می گیرند و به خیال خود تو را گول می زنند...و تو این ها را می دانی، ولی در روش خود کوچک ترین تغییری نمی دهی...زیرا مقام تو بزرگ تر از آنست که تحت تاثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی، عشق تو فطری است، همچون آفتاب بر همه جا می تابی و همچون باران بر چمن و شوره زار می باری و تحت انعکاس سنگدلان قرارنمی گیری...

درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و تاریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولان گاهش عظمت آسمان ها و أسماء مقدس خداست.

عشق سوزان من فدای عشقت باد، که بزرگ ترین و زیباترین مشخصه وجود توست و ارزنده ترین چیزی است که مرا جذب تو کرده است و مقدس ترین خصیصه ات در میزان الهی به حساب می آید."

مصطفی چمران-30 ژوئن 1976
29
خرداد سال 1355

------------------------------------------------------------------------------------------

هشدار-نوشت: این وصیت نامه مثل صاحبانش سرگذشت غریبی دارد!

این وصیت نامه در بحبوحۀ جنگ بی رحمانۀ داخلی لبنان، در حالی نوشته شد که قلب امام موسی از کشتارهای بی امان زنان و کودکان بی پناه خون بود...

این وصیت نامه زمانی نوشته شد که دکتر چمران، برای مرهم گذاشتن بر زخم های محبوبش از هیچ کاری دریغ نکرد...
این وصیت نامه هنگامی نوشته شد که دکتر چمران راهی شهرک نبعه بود تا شاید بتواند از فجایع پیش رو، بکاهد...

این وصیت نامه، زمانی پیدا شد که، چهار سال  از ربوده شدن امام موسی صدرِ محبوب ِ چمران، می گذشت
این وصیت نامه، زمانی پیدا شد که، دکتر چمران در عشق سوزانش سوخته بود...

این وصیت نامه زمانی پیدا شد که دفتر دکتر چمران در مدرسۀ صنعتی جبل عامل شهر صور، بعد از اصابت خمپاره های اسرائیل به مرکز، و اشغال کامل لبنان...تخریب شده بود...
این وصیت نامه در حالی پیدا شد که در میان انبوه پرونده ها و کاغذها ، و دستنوشته ها...گم بود...
 این وصیت نامه توسط دکتر محمد علی مهتدی پیدا شد...
و فقط خدا می داند چه بر او گذشت وقتی این دست نوشته را می خواند...
این وصیت نامه سال ها، در آرشیو بنیاد شهید چمران در ایران خاک خورد و هیچکس این عاشقانه ها را ندید

این وصیت نامه برای اولین بار در سال 1376 در مجلۀ نیستان توسط سید مهدی شجاعی-نویسندۀ مرد رؤیاها-منتشر شد.

اصل این وصیت نامه ارزش خواندن هزار باره دارد!

وصیت نامه ها غریبند!

قدر  وصیت نامه ها را بدانید!

-----------------------------------------------------------------------

پیشانیت سیاه مبادا به ننگ ها! ای ماه ای مراد تمام پلنگ ها! از علیرضا بدیع
 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی