رجعت صدر

روزشمار بازگشت امام موسی صدر

رجعت صدر

روزشمار بازگشت امام موسی صدر

رجعت صدر

همه روزهایی را که نبوده ای می شمارند،
من روزهایی که به بازگشتت مانده...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حاشیه نوشت:
هرگونه کپی برداری و نشر مطالب این وبلاگ
در راستای آشنایی با سیره و نشر افکار
امام موسی صدر(أعاده الله)
آزاد و موجب امتنان است!

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

در عزای عید...

جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۴ ق.ظ

یا منشئ السحابِ الثقال


امسال با سکوت غم انگیز عید و رنج مسلمانان، تبریک، به نحو اسفباری ما را و عید ما را به تلخند گرفت!
همه دلخوشی ام این است که:  از این "کلّ عام" چند صباحی بیشتر باقی نمانده ....و  گمان نمی کنم منعی برای دعای " و أنتم من اهل الخیر" برای مسلمین و مسلمات وجود داشته باشد، که عید و غیر عید ندارد.
به راستی که چقدر فاصله غم و شادی ها، اشک و لبخند های این امت اندک است.
تنها به سادگی جا به جایی چند کلمه،

و جایگزینی چند واژه که به ناگاه «تبارک الله أیامکم» را مبدل کند به «عظّم الله أجورکم»

ایمان می آوریم که جز لفظ جلاله "الله" باقی نمی ماند:
«وَیبقَی وَجهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرام.»

و فدیناه بذبح عظیم

ترجمه خطابه نماز عید قربان امام، بنا بود عیدیِ عید اضحی باشد.
غافل از این که فارغ از عید...این خطابه هم زخم است و هم مرهم...
هم نوشدارو است و هم نیشتر
که از امام موسی صدر، انتظاری هم جز این نیست: هر که زخمش بیش دردش بیشتر!

باید به سبب این سه روزی که بر ما به عزا مقدر شده، از ثبت خطابه امام چشم پوشی می کردم،
اما حقیقت این است که در این خطبه نشانی از شادمانی عید نیست! نمی دانم کدام عید؟ در کدام سال؟و چرا این همه غم؟ این همه رنج؟ این همه اندوه؟

کدام اضطرار امام را به ایراد چنین خطبه ای فراخوانده است؟
این قدر می دانم این خطبه امام موسی صدر، حرف هایی برای همه ما دارد، که بسیار با احوال این روزها و ایام تلخ ما سازگار است!
تلنگری است به همه ما...مایی که خیلی وقت ها خودمان را از دیگران جدا بافته می پنداریم و در دلمان به رنج دیگران...ذلت و ناکامی دیگران...هر کسی که هستند و هر جا که هستند...به قیمت عزیز شدن خودمان راضی می شویم!

حادثه ای که رخ داده بی شک اندوه بار و غم انگیز است ... از آن روزهایی که انسان با خودش فکر می کند که این بار امانت بنا نبود تا این حد...ناجوانمردانه! سنگین باشد...
این امتحان سخت...بنا نبود قربانی بگیرد
حالا ما مانده ایم و این همه درد...افسوس و حسرت کاری از پیش نمی برد...
تا بدانیم امتحان های بزرگتری از امتحان ابراهیم در پیش است: برادری ها و غمخواری ها اینجاست که خودنمایی می کند.

و کیست که نداند حادثه امروز دشمنان اسلام را که به خون مسلمین تشنه اند، چگونه شاد و مسرور ساخته و از مرگ مسلمانان و رنج دیگران و ننگ برادران چه مستانه قهقهه سر میدهند؟
«ولله عاقبة الأمور»...«والعاقبة للمتقین»

و پس از استرجاع ... و عرض تسلیت به ساحة امام زمان (روحی فداه)
ذکر همه شیعیان جز این نیست: «لا یوم کیومک یا أبا عبد الله»

لا یوم کیومک یا أبا عبدالله

خطبه اول

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام على خير خلقه وخاتم رسله محمد وآله الطاهرين.

برادران عزیز

ما در این روز مبارک هستیم، در این عیدی که خداوند آن را بر مسلمانان عید قرار داد، و برکاتش و رحمتش را بر ایشان اعاده نمود؛ و این برکات و رحمت به انسان بازمی گردد اگر اراده کند، و اگر پیش رود(رشد کند) و اگر تلاش کند. پس برای رحمت و برکت در منطق دینی و مفهوم اسلام، بدون شایستگی تخصیص داده نشده که: ﴿ليس للإنسان إلا ما سعى﴾ [النجم، 39]،

پس اگر تلاش کنیم،  سزاوار رحمت و برکات الهی خواهیم بود. و بدون تردید ما با سعیمان، با گرد آمدنمان و توجهمان (شتافتمان)، و پناه بردنمان به سوی خداوند منزه و بلند مرتبه، در راه بدست آوردن این رحمت و مغفرت تلاش می کنیم. مهم این است که ما مفهوم این عید را درک کنیم، که مفهوم عید، شادمانی نیست، و به راستی که مفهوم عید عبادت و رحمت و برکت است. انسان به چیزهای زیادی شاد می شود که در نهایت امر ممکن است به صلاحش نباشد؛ بچه کوچک وقتی لباس نویی به او بدهند خوشحال می شود و خوشش می آید حتی در زمانی غیر از هنگام هدیه دادن به او و بدون پوشیدن لباس. حتی اگر لباس را در زمانی که ربطی به شادی ندارد بپوشد. و کودک کوچک همچنین با غذای لذیذ یا اسباب بازی زیبایی شادمان می شود ، و اگر در این غذا ضرر و زیانی بر جسمش باشد، منجر به مشکلات دیگری شود. کودک به لباس نو، غذای خوب، اسباب بازی زیبا شاد می شود، ولی آیا ما که از نظر سنی بزرگیم و در عقل و کمال بزرگیم-إن شاء الله- آیا ما هم به این ساعات و روزها و این جلوه ها بدون توجه دست آوردهایمان در این روز شاد می شویم؟

این سؤالی است. وقتی شادمانه منتظر می شدیم، اگر در سطح کودکانه از آگاهی و از تفکر بودیم، پس بر ما است که همه این روزها را، شادمانی کنیم چرا که این ایام فرصتی است برای بازسازی سرزندگی و نو کردن لباس ها و تجدید دید و بازدیدها.

اما وقتی به واقعیت امور، به زندگیمان در زمینه های مختلف می نگریم، واضحاً آن چه که منجر به شادمانی و سرور شود نمی یابیم. سختی های متعدد، رنج های مداوم، حوادث ناگوار در حیات وطن ما و بر زندگی ما، در هر لحظه ای و در هر صفحه ای. در همه مراحل زندگی خصوصی و عمومی چیزی نداریم که بر آن حسد و حسرت داشته باشیم و یا به آن افتخار کنیم. و به همین خاطر، مفهوم عید نزد ما، به مفهوم برکات و مفهوم رحمت باز می گردد و به معنای شادی و سرور و راحتی نیست. بنابراین حیاتی که خداوند برای انسان قرار داده است، حیاتی است که از مرگ پرشده، حیات از مرگ جدا نیست-بنا بر تعبیر قرآنی- ﴿الذي خلق الموت والحياة﴾ [الملك، 2].

مرگ پیش از زندگی آفریده شده، یا پیش از زندگی اشاره شده؛ پس حیاتی که به آن زندگی می کنیم حیاتی است که با مرگ آمیخته است، پس آنجا(در چنین حیاتی) هیچ تعهدی به بقاء کسی، یا نمردن کسی، یا ادامه و استمرار حیات کسی به آن میزانی که می خواهد، وجود ندارد. همانا زندگی با مرگ قرین است، و تو وقتی زندگی می کنی، بر توست که بدانی زندگی با مرگ با هم عجینند، زندگی چالاک (گذران) است، زندگی چون ماهی است که نمی توان بر آن سیطره یافت(کنترلش کرد) و از دستت می گریزد، و هر لحظه ای به دنبال این است که فرار کند و تو به آن سوی حیات می روی. چه چیز منجر به ادامه حیات و چه چیز منجر به توقف حیات می شود؟ این ابزار در اختیار هیچ یک از ما نیست، و مرگ و زندگی در زمان حاضر از تسلط ما و از توان ما خارج است.

بنابراین، زندگی که ما در آن زندگی می کنیم، و آن را از خداوند منزه و بلند مرتبه دریافت کردیم، حیاتی است که با مرگ آمیخته است. پس وقتی کسی می میرد یا کسی  زندگی می کند یا به یکی از ما مصیبتی وارد می شود، یا عزیزی را از دست می دهیم، چیزی از طبیعت ِ حقیقتِ زندگی پیش آمده است، از سنت وجودی الهی خارج نشده است. پس هر کدام از ما در تمام لحظاتش بین مرگ و بین حیات زندگی می کند.

و بدین ترتیب است مشکلات امت، حوادث ناگوارش، رنج ها و دردهایش. درست است که منجر به غم ها و دردها در زندگی انسان می شود، ولی وقتی انسان می داند که از رنج ها و مشکلاتی که ساخته دست خودمان است، رنج می بریم﴿ظهر الفساد في البر والبحر بما كسبت أيدي الناس﴾ [الروم، 41]،
چرا ما در این فضاها و در این شرایط سخت زندگی می کنیم؟ زیرا ما چنین چیزی را می خواهیم،  زیرا ما به چنین حیاتی رضایت داده ایم و ما و پیش از ما از پدران ما. ما کسانی هستیم که زندگی را براساس این فرم و بر این صورت غیر قابل تسلط ساخته ایم. بنابراین، برای ما ممکن نیست که به رنج عمومی یا خصوصی اشاره کنیم جز این که (بپذیریم) ما سبب ایجاد این رنج ها و حوادث هستیم. پس اگر ذلتی بر امت باشد، اگر فقر و بیماری و جهل باشد، و اگر اختلاف و شکافی باشد، و اگر از سستی یا فساد یا الحاد باشد، پس ما مسبب آن هستیم و ما می توانیم آن را درمان کنیم. این آن منطق قرآنی است که این امکان نیست_بر اساس منطق قرآن- که هر چیزی در جامعه بدست بیاید جز این که انسان در برابر آن، چه بخواهد و چه نخواهد مسئول است: ﴿إن الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم﴾ [الرعد، 11]، ﴿وأن ليس للإنسان إلا ما سعى﴾ [النجم، 39]، و﴿ظهر الفساد في البر والبحر بما كسبت أيدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون﴾ [الروم، 41].

 و بر همین اساس، ما وقتی به واقعیات امتمان نظر می کنیم، و به واقعیات حیات اجتماعی مان، و بر واقعیت مردمان مان، نگران شویم(رنج می بریم) ولیکن نا امید نمی شویم؛ رنج می بریم ولی مسامحه نمی کنیم(اهمال نمی کنیم) و نه رها می کنیم، می دانیم که آنچه که به دست آمده از اراده خداوند نیست و خداوند بر ما تحمیل نکرده است. اگر در مقابل دشمن خم شدیم خدا چنین نخواسته، تا بگوییم خواست خدا بود! پس ساکت شویم و تسلیم گردیم و خدا را شکر کنیم که جز او کسی برای ناخوشی ها قابل شکر نیست! خیر. خدا برای ما چنین نخواسته. برعکس، خدا برای ما عزت خواسته (عزت برای خدا و رسول و مومنین است. پسـ﴿لله العزة ولرسوله وللمؤمنين﴾ [المنافقون، 8].

ولی ما وقتی به این واقعیت نظر می کنیم، در می یابیم که این واقعیت ساخته ما است، پس ساعتی که ما اراده می کنیم که بازگردیم و به عقب بازگردیم، و اشتباهات و سختی ها و خطاهایمان را اصلاح کنیم، همان زمان انسان به سوی تایید و حمایتش باز می گردد و مسیر روشنی را به سوی اصلاح امورش و امور جامعه اش آغاز می کند.

بنابراین، ما در حیاتی زندگی می کنیم که در آن به هیچ جنبه ای به اعیاد شباهتی ندارد، کدام عید؟ کدام شادی؟ به چه چیز آسوده ایم؟ و بر چه چیز شادمانی می کنیم؟ وقتی به این واقعیت می نگریم، به آن چه که از رنج ها بر ما وارد شده به خودمان تسلیت می گوییم(عزادار خودمان می شویم) که این واقعیت حیات است. وقتی ما متولد می شویم از پروردگارمان تعهدی نمی گیریم که زندگی بدون مرگ، سلامتی بدون بیماری به ما عطا کند. آیا از پروردگارتان چنین تعهدی گرفته اید؟ وقتی متولد می شویم، ما آیا خداوند کتبی یا شفاهی ملزم و متعهد شده به این که تو بدون مرگ زندگی کن؟ و تو صحیح و سالم بدون بیماری باش؟ و تو ثروتمند و بدون فقر و ناداری باش؟ چنین الزامی وجود ندارد. برعکس، از ساعت ولادت، هر روز مرگ کسی را می شنویم یا همسایه ای را از دست می دهیم یا عزیزی بیمار می شود یا بی نیازی خسران می بیند یا تغییرات و دگرگونی میان افراد و میان مردم. بنابراین، چه کسی به تو گفت یا به من گفت همانا خدا زندگی بدون مرگ به تو بخشیده، شادی بدون غم، سلامت بدون بیماری، تا این که وقتی کسی می میرد از نزدیکانم یا دوستانم یا برادرم یا خودم، از آن چه رخ داده شگفت زده شوم! ابداً! هیچ جای تعجبی نیست، چیز طبیعی است. بدین ترتیب، و بدین قرار اگر کسی می میرد هیچ التزامی نیست که یکی از ما نمیرد، یا این که از ما کسی نمی میرد.

این به نسبت زندگی خصوصی ما و رنج های شخصی ما است، و در سطح عمومی و معمول ما در برابر آنچه از مشکلات و فجایع رخ می دهد هستیم(ایستاده ایم)، و بر ما است که تحلیل کنیم که آن چه به دست می آید، ساخته دستان ما است. بنابراین، اندوه و گریه و شادی نکردن سودی بر آن ندارد، چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ درمان حقیقی این است که علت این مشکلات را بفهمیم و برای درمانش تلاش کنیم. علتش از ما است و درمانش از ما است، همان طور که امام در بیت منسوب به ایشان فرمود:
درمان در توست و مشکل از توست[1]

این همان اساس منطق تربیت دینی است. بنابراین، ما در برابر عیدی که شادمانی می کنیم، که در هر نماز از نمازهای عید هفت بار می خوانیم: "که برای مسلمانان عیدی قرار داد."، خداوند اراده کرده است که این روز عید برای ما باشد چگونه باشد؟ به قابلیت و اراده او از رحمت ها باشد، به قابلیت و اراده او نزول برکات باشد، بازگشت عنایت الهی به سوی ما باشد، به بخشایش بر ما فرصتی جدید باشد برای تفکر و تدبر و اصلاح امور. پس
اگر خواستیم می توانیم عزت و بزرگی و صحت و سلامت و شادی های خودمان را بازگردانیم و اگر نخواستیم هم، کاری بیش از آن لازم نیست.

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿والعصر * إن الإنسان لفي خسر * إلا الذين آمنوا وعملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر﴾ [العصر]

------------------------------------------------------------------------------------------

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام على خير خلقه وخاتم رسله محمد وآله الطاهرين.

و بعد...

ما در این عید که عنایت خداوند و بازگشت رحمتش را درک کردیم، بدون شک حقیقت و شادمانی حقیقی و تبریک حقیقی آن است که ما در میان رنجدیدگان و غم زدگان شاد نباشیم، و میان اصحاب اندوه شادی نکنیم. پس انسان حالش طبیعتاً احساساتی از رنج دیگران دارد، هر کسی از ما در هر شرایطی، رنج دیگران ار احساس می کند حتی اگر به صورت مفهومی ساده باشد. مثلاً  هرکدام از ما هنگامی که تصادف خودرویی را می بینیم یا هنگامی که کودک یتیمی را پیدا می کنیم، یا هنگامی که مرده ای را می یابیم، به طبیعت حالمان اندوهگین می شویم. این احساسات در درون انسان وجود دارد یعنی خداوند پاک و بلند مرتبه ما را خلق کرد و در درون ما نشانه و نهادی برای حس کردن رنج های دیگران خلق کرد. این چیزی روشن و واضح است، هر کدام از ما این احساس را درک کرده ایم... وقتی به آن می پردازیم، وقتی آن را می چشیم، وقتی آن سوی آن راه می رویم، رشد می کند و تشدید می شود و گسترش می یابد و در درون انسان قدرت می گیرد. اما وقتی به این احساسات اکتفا می کنیم(خود را قانع می کنیم) پس تبدیل به تمایلات نفسانی خواهد شد، یعنی من به نسبت رنج های دیگران احساس رنج و ناراحتی می کنم ولی هیچ اقدامی در برابر این رنج ها انجام نمی دهم. به دنبال آن این احساس، با همدردی دیگران یا مشارکت دیگران متوقف و ساکت می شود و کوچک می شود و با اکتفا به اندوهی سریع که بیشتر شبیه خاطره یا عقده روحی در نفس انسان است؛ حس می کنم، سپس رهسپار کارهایم و خودخواهیم و مصالح شخصی ام می شوم. اما وقتی احساس می کنم و کاری انجام می دهم، وقتی بیماری می یابم ، اکتفا نکنم به احساس رنج، تلاش کنم، کمک کنم، بازگردم، طبیب بیاورم، کمکش کنم برای درمان. این احساسات رشد می کند، تبلور می یابد، به سوی گسترش یافتن در وجودم، و ارتباط با دیگران در زندگی ام، تغییر می کند. یتیمی می یابم، یا بیماری یا مسکینی یا صاحب مصیبتی یا نیازمند محتاجی با او به اندوه زندگی می کنم سپس اندوهم را پرورش می دهم و کمکش می کنم، این احساساتی است که در من رشد می کند و توسعه می یابد. این همان است که اسلام به نام ایمان نامیده، یعنی انسان وقتی رنج های دیگران را احساس نکند، برای درمان مشکلات دیگران تلاش نکند، پس این در منطق اسلام مؤمن نامیده نمی شود.

قرآن کریم و سیره پاک هر دو تاکید دارند که: به خدا و روز قیامت ایمان ندارد کسی که شب را سپری کند و همسایه اش گرسنه باشد، به سرشت طبیعت بشری نگران باشد ولی وقتی اکتفا کند به این رنج، و تلاش نکند که در غذا و زندگی همسایه اش شریک باشد، حدیث شریف می گوید، این غیر مؤمن است، و اگر بگویم من مؤمنم، و اگر نماز می خوانم و روزه می گیرم و حج به جای می آورم این کافی نیست. وقتی تلاش نمی کنم و مشارکت نمی کنم و کمک نمی کنم، تبلور نمی یابم تا این احساسات گسترش یابد، این مؤمن نیست.

و قرآن کریم همچنین در سوره ماعون تصریح می کند: ﴿أرأيت الذي يكذِّب بالدين﴾ [الماعون، 1]
دوست داری بدانی چه کسی دین را تکذیب می کند؟ فقط آن کسی که کافر باشد نیست، تنها کسی که نماز نمی گذارد نیست، ﴿فذلك الذي يدعُّ اليتيم﴾ [الماعون، 2]،
این شخص کسی است که باز می دارد و محروم می کند و خودداری می کند و مخالفت می کند و می جنگد با کمک به یتیم، این شخص کسی است که در اوضاع یتیمان امت همکاری و مساعدت نمی کند، این آن کسی است که دین را تکذیب می کند.

بنابراین، ایمان به خدا، و تصدیق رسالت رسول خدا به اعتراف تو به "أشهد أن لا إله إلا الله، وأشهد أن محمدًا رسول الله"، منتهی نمی شود و به نماز و روزه منتهی نمی شود، و به تلاش و تمرین کار برای کاهش رنج های دیگران و برای شریک شدن در مشکلات مردم نیاز دارد و گر نه آنجا ایمان نیست﴿فويل للمصلين * الذين هم عن صلاتهم ساهون * والذين هم يراؤون * ويمنعون الماعون﴾ [الماعون، 4-7].
نماز گزاری که از ماعون منع می کند، یعنی کسی که از برآوردن نیاز همسایه ، برآوردن نیاز برادر با وجود توانایی و تمکّن، حتی اگر این نیاز به یک بشقاب باشد، یا یک لیوان، یا یک دیگ کوچک، یا ظرف یا فنجان جلوگیری کند. تو داشته باشی و همسایه ات نداشته باشد، تو داشته باشی و نزدیکت(خویشت) نداشته باشد، تو داشته باشی و همشهری ات نداشته باشد و موانعی برای کمک به او نباشد، اگر امتناع کنی از این همکاری﴿فويل للمصلين﴾ [الماعون، 4]

تو نمازگزاری، وای بر تو. این منطق اسلامی در قضیه ایمان است.

بنابراین، هم کدام از ما به محض دیدن مرده، می گوییم(نچ نچ نچ)، و می گوییم لا حول ولا قوة إلا بالله، و می گوییم إنّا لله وإنّا إليه راجعون.  ولی آیا این ادراکات انسانی است؟ این فضل و رحمتی برای تو نیست. از اساس و پایه، خداوند وقتی مرا آفرید در نفس و وجودم احساس درک رنج های دیگران را خلق کرد. فضل و رحمت برای من این می شود که اگر این احساسات تبلور یافت، آن را پرورش دهم و آن را آغاز یک عمل خارجی قرار دهم برای کمکی فعلی و واقعی، برای همکاری در کاستن رنج های دیگران و این آن ایمان است. و غیر این ایمان نیست و امنیت هم نیست و تصدیق رسالت رسول الله نیست. این مفهوم درست ایمان است، یاری عملی یعنی تو درک می کنی، و من درک می کنم چرا که وجودم به خودم و فرزندانم و همسرم و یا برخی نزدیکانم منتهی نمی شود. من خوشبختی ام در گرو خوشبختی جامعه ام است و بدبختی ام وابسته به بدبختی امتم؛ من امکان ندارد در میان جامعه فقیر یا جامعه اندوهگین یا جامعه بیمار خوشبخت و سعادتمند باشم. کی سعادتمند می شوم؟ وقتی با ایشان زندگی کنم، وقتی با ایشان خشنود شوم، وقتی در بالا بردن روحیاتشان کمک کنم، وقتی در کاهش رنج ها از ایشان همکاری کنم، وقتی نهایت تلاشم را برای یاریشان و برای پشتیبانیشان انجام دهم.

 

این همان حیات انسان است. و همین طور عید، تبلور این مفاهیم چرا که برکت الهی، نازل نمی شود جز آنگاه که انسان درک کند،  چرا گفته می شود(همانا او) بر حاجی واجب است و بر مسلمان مستحب است که گوسفند را برای قربانی ذبح کند، و عید با نام قربان نامیده شده؟ طبعاً منظورش اکتفا کردن به چیزی معین نبوده....که این رمزی است...تعبیر ...تو ای مسلمان در روز عید، امکان ندارد برایت که شادمان باشی و امکان ندارد برایت که از حلال ها و پاک ها بخوری اگر در خانه همسایه ات آن را وارد نکنی، و لو به اندازه یک کف دست گوشت. در مورد افطار، و در خطبه رسول اکرم عليه الصلاة والسلام فرمودند:
«آگاه باشید کسی که روزه داری را افطار دهد-هذا در ماه رمضان است- برای او به خاطر آن رهایی از آتش است. یکی از ایشان گفت: يا رسول الله ما چیزی نداریم تا مردم را به آن افطار دهیم. فرمود: تقوای خدا پیشه کنید ولو به نیمه خرمایی، تقوای خدا پیشه کنید ولو به جرعه آبی. توانایی ندارید(که) این را بدهید؟ پاره خرمایی»

 مقصود همان است که تو احساس کنی و این احساس را تمرین و تلاش  کنی. تو یک عدد نان داری، یک سوم این نان را به کسی بده که نه کم می کند و نه زیاد. تأکید می کند که تو...غذایی که ما از آن می خوریم از نیاز بدن ما بیشتر است، این یک نظریه پزشکی است. غذایی که انسان شرقی از آن می خورد، این بیشتر از سه برابر نیازش است. من تاکید می کنم برای تو که اگر بخوری، اگر بخورم...من یک سوم این غذا را نمی میرم، شاداب و قدرتمند و صحیح و سالم باقی خواهد ماند. بیشتر غذایی که ما آن را می خوریم بیرون ریخته می شود. اگر یک سوم این قرص نان را اختصاص بدهم و با همسایه ام، یا نیازمندی یا نیازمند رحمی، شریک شوم، من باب مثال و تأکید در مشارکت وسیعی برای این که خودخواه و خودکامه –به جز خودت به دیگری فکر نکنی-نباشیم، این مطلوب اسلام است.

تو روز عید، از پاکی ها اگر بتوانی فراهم می آوری، ولی نه اینجا برای خودت، اگر در خانه همسایه ات یک کف دست گوشت وارد نکنی، یا مقداری از نان یا چیزی که منجر به داخل شدن شادی در قلب های یتیمان این خانه یا نیازمندان این خانه شود، این رمز است. دید و بازدید ها و تبریکات عید رمز است، تعبیر آن کوشش برای صفا و پاکی قلب و مشارکت با مردم است.

برادران عزیز به همین حد اکتفا می کنیم. عید و کسب برکات عید به آن است که تلاش کنیم برای داخل کردن شادی در قلب های مردم و در وجود مردم و این که تمرین بدهی درک و احساست را برای کاستن از رنج های دیگران؛ و این که تلاش کنی برای بهبود بخشیدن وضع، صفای قلب، شستشوی کینه ها، مصافحه، نقد و دیدار با اشخاصی که در طول سال با ایشان قطع رابطه کرده ای، و ادخال سرور در خانه یا خانه ها. آیا دوست نداری در این سال حج به جای آوری، بدان اگر خانواده مسلمانی را سرپرستی کردی بی لباسی آنان را پوشاندی و گرسنگی هایشان را اطعام کردی، دوست داشتنی تر است نزد خدا از حج و حج و حج تا هفتاد حج همانطور که حدیث شریف می گوید، علاوه بر حج واجب، چنان که می دانیم.

بنابراین، ما در این روز از خداوند می خواهیم که بر ما برکت دهد و این عید بر ما مبارک است اگر تلاش کنیم برای تبلور ادراکات و احساساتمان و بررسی آن چه که ما احساس می کنیم به نسبت برای مشکلات دیگران و سختی های دیگران و بدین ترتیب می توانیم خوشبخت زندگی کنیم. و این عید بر امت ما مبارک می شود اگر درک کنیم که ما چون افرادی هستیم که آنچه به دست آمده و آن چه به دست می آید این بخشی از اراده ما است، بخشی که ما خواسته ایم، نیست جز: ﴿ظهر الفساد في البر والبحر بما كسبت أيدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون﴾ [الروم، 41]،

خداوند بر ما ضربه ای زده تا بازگردیم، این ضربه همه آن چیزی نیست که ما استحقاقش را داشتیم، ما مستحق بیش از این بودیم، پس آن چه که ما به آن مبتلا شدیم و ضربه ای که خوردیم، چیزی نبود جز بخشی از عذابی که استحقاقش را داشتیم در اثر اختلافاتمان و نفسانیاتمان و دوری هایمان، زیاده روی هایمان، بهره کشی هایمان، اهمال کاری هایمان بر حقوق دیگران، اهمال در واجباتمان در عموم بخشی از آن چیزی است که ممکن است به ما بازگردد.

رحمت خداوند همچنان منتظر بازگشت ما به مسیر و اصلاح خطاهای ما است و امیدواریم در این سال آن چیزی باشد که تشجیع و تشویقمان کند به بازنگری و تجدید نظر و آرزو و شادی در عید آینده.

والسلام عليكم ورحمة الله.


[1] از ابیات منسوب به امام علی ابن ابی طالب سلام الله علیه

مشکل از توست و نمی بینی....درمان در توست و نمی دانی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منبع: مکتوب فایل صوتی از آرشیو مرکز پژوهشی تحقیقاتی امام موسی صدر-لبنان

نظرات  (۴)

۲۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۷ مدافعان حرم
پایگاه رسمی مدافعان حرم http://www.modafeon.blog.ir

ما را با درج لینک در وبگاه خود حمایت نمائید

یاعلی
سلام. برای شما ایمیل فرستادم. نظر شما خوشبینانه و غیرواقع بینانه است. تحلیل های سایت عصر ایران را در این موضوع مطالعه بفرمایید. این حادثه چیزی بیش از تقصیر بدون عمد است.
به این سوال فکر کنید که اگر در فرض محال امام صدر با علمی که در سال 2015 نسبت به ماهیت رژیم قذافی دارند به سال 1978 برگردند، آیا دوباره به سفر لیبی می روند؟ جواب من به این سوال منفی است. جواب شما چیست؟
ماهیت رژیم سعودی را نیز امروز و بعد از تکمیل پازل جنایات این رژیم تحلیل کنید . بعد نتیجه گیری بفرمایید.
پاسخ:
سلام
از توجه و دغدغه ای که نسبت به این توهمات خواهر بزرگترتان دارید متشکرم
اما
شما فکر می کنید امام موسی صدر در سال 1978 نمی دانستند رژیم قذافی چه کاره است و امکان چه خطراتی در دیدار با قذافی هست؟
شما می دانید که پیش از ربوده شدن امام موسی صدر شخصیت های سیاسی دیگری به دست قذافی ربوده شدند؟...اسیر شدند...با وقاحت تمام...نه امام...همه دنیا می دانستند
همه دنیا می دانستند و چشم هایشان را بسته بودند
همه دنیا می دانستند بسیاری از مبارزان فلسطینی در زندان های قذافی اسیر بودند...

این روش ربودن و نگه داشتن و آزاد کرد، اصلا روش قذافی برای برخورد با مخالفانش بود
بسته به نوع اختلافی که قذافی با اشخاص داشت، اگر آن مخالف از حرفش بازمی گشت و قذافی را تایید می کرد، قذافی او را آزاد می کرد

 شما که بهتر از من میدانید...قذافى کمال جنبلاط را پیش از امام موسی صدر ربود و به مدت ۸روز بازداشت کرد و بعد هم او را آزاد کرد و با یک هواپیماى اختصاصى و چهار میلیون دلار براى کمک به لبنان روانه بیروت ساخت: اینجا و اینجا را حتما ببینید.
مثال دیگر: قذافی یکی از روحانیان سنی لبنانی را که از قذافی بسیار با احترام و متانت درخواست کرده بود که در امور دینی دخالت نکند و آن را به عالمان دینی بسپارد دوازده روز اسیر کرد.

اگر یک نفر در آن زمان وجود داشت که ذات قذافی را شناخته باشد، امام موسی صدر بود...هست...
اما این بار بر خلاف هربار، بر خلاف دیگران....قذافی امام را آزاد نکرد
می دانیدچرا؟
 چون امام آزاد اندیش است و زیر بار حرف های قذافی نرفت...چون امام انتظارات قذافی را برآورده نکرد...چون امام کتاب سبز ناحق قذافی را تایید نکرد...چون امام حاضر نشد به خاطر حمایت مالی یا حمایت معنوی قذافی فکر و اعتقاد و باور و وطنش را..دینش را بفروشد...

شما را نمی دانم ولی من امام موسی صدری را می شناسم که بیست سال تمام جانش را روی دستانش گرفته بود و از هیچ تهدیدی بیم و هراس نداشت.

همان زمان در میان صدها سازمان امنیتی و اطلاعاتی جهان، ده ها گزارش وجود داشت که نشان می داد از میان شخصیت های سیاسی جهانی امام موسی صدر اولین کسی است که در تیر رس ترور کینه توزان است
ولی برای کسی که از مرگ نمی ترسد این اطلاعات ارزشی نداشت

اما دولت سعودی...
اگر هر کسی وظایفش را آن طور که شایسته یک مسلمان است انجام دهد: شایعه پراکنی نکند، از برادر مؤمنش حمایت کند، مسلمان کشی راه نیندازد...بدی را با بدی جواب ندهد...راه مستقیم را رها نکند و به بیراهه های میانبر اما غیر اسلامی تن ندهد...برای زمینه چینی برای سقوط یک حکومت (مثلا) اسلامی دست به دامن نامسلمان های کافر(گیرم به اسم حقوق بشر) نشود،...

اصلا نیازی نیست که ما بخواهیم تلاش کنیم تا موجبات سقوط دولت عربستان را مهیا کنیم
این دولت خود به خود خودش ...به وسیله مردمانش...(مردمانی که قوه تشخیص دارند و حق را از باطل می شناسند) در مسیر سقوط قرار خواهد گرفت

« إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم ۗ»
به شرط این که ما خودمان بر حق باشیم...ما بتوانیم حق را به مردم عربستان نشان بدهیم
نه این که از روش هایی مثل دولت عربستان استفاده کنیم و بشویم کسی مثل یا بدتر از دولت عربستان
دولت عربستان دارد امروز تاوان اشتباهات، و بی تدبیری ها و بی توجهی هایش را به مسلمانان پس می دهد...شاید مسئولان عربستان به خواب هم نمی دیدند که عدم خدمت رسانی به گروهی خاص در اعمال حج(که روال هر ساله بود) چنین فاجعه عظیمی بیافریند و این طور دامنشان را آلوده کند
سلام

http://aligholami.ir/


http://aligholami.ir/news/269-%D8%AB%D8%A8%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%B3%D8%B7%D8%AD-1-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%B7%D9%87%D8%B1%DB%8C(%D8%B1%D9%87)-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-(%D9%85%D9%87%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D9%87-94).html
پاسخ:
سلام
از لطفتان بسیار سپاسگزارم
دوره های سیر مطالعاتی واقعا دوره های خوب و مفیدی هستند حداقل در مورد امام موسی صدر که این طور بوده
ان شاء الله در مورد شهید مطهری هم موجب شناخت بیشتر ما بشه
۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۷:۲۷ روایت سینوی
سلام
احوال شما
امیدوارم خوب باشید
من با نظر شما مخالفم و معتقدم امام صدر هم اگر در میان ما بود خودش را به روز میکرد و حتما در هر کجای این عالم که هست خودش را به روز کرده.
مطلب حضرت محمد را پاک نکردم. بلاگفا آن را پرانده. از بلاگفا خسته شدم. دیگر واقعا نمی شود روی این سایت حساب کرد. فکر رفتن به یک جای جدید و مطمین هستم.
پاسخ:
سلام
سپاس
این خیلی خوب است که میان تفکرات من و امام تفاوت قائلید و افکار سطحی مرا به حساب امام نمی گذارید
از این بابت ممنونم
ولی جناب سینوی اصل تفکر صدر عدم حذف مخالفان و تعامل و گفتگو با دشمن ترین دشمنان است
در منطق امام تنها یک دشمن حقیقی غیر قابل مذاکره وجود دارد و آن اسرائیل است آن هم به این دلیل که اسرائیل کلا ...اصلا...دیگران را انسان محسوب نمی کند که بشود با او مذاکره کرد
از نگاه اسرائیل خلق جهان بر دو نوعند یا اسرائیلی اند و یا اصلا انسان نیستند(منطق قوم برتر)

هر وقت کسی به این حد از ابتذال و فساد رسید...بله حق با شما است
-----------------------------------------------------------------
چرا تشریف نمیارید بیان دور هم باشیم؟؛)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی