رجعت صدر

روزشمار بازگشت امام موسی صدر

رجعت صدر

روزشمار بازگشت امام موسی صدر

رجعت صدر

همه روزهایی را که نبوده ای می شمارند،
من روزهایی که به بازگشتت مانده...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حاشیه نوشت:
هرگونه کپی برداری و نشر مطالب این وبلاگ
در راستای آشنایی با سیره و نشر افکار
امام موسی صدر(أعاده الله)
آزاد و موجب امتنان است!

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۲۵ مطلب با موضوع «ثقلین» ثبت شده است

 يَا خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوق
ای آفریننده هر آفریده


 در برخی روایات آمده که:

عذاب بنی اسرائیل چهارصد سال به طول انجامید1

بنی اسرائیل چهل شب به درگاه خداوند ناله و استغاثه کردند،

تا خداوند متعال ظهور منجی بنی اسرائیل، موسی علیه السلام ، را صد و هفتاد سال پیش انداخت.2

که اگر چنین نمی شد، ظلم و ستم بر ایشان تا آخرین حد خود ادامه می یافت.

#برای_آزادی_او_چه_کرده_ایم؟

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] در ماجرای غیبت حضرت موسی علیه السلام رجوع کنید به باب ششم از جلد اول کتاب "کمال الدین و تمام النعمه" اثر شیخ صدوق

[2] در روایت چهل شب گریستن بنی اسرائیل برای ظهور حضرت موسی علیه السلام رجوع کنید:

مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی

و تفسیر العیاشی؛ج2-ص154

۰ نظر ۳۷۹ بازدید موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۲۹

باسمِکَ یا مانِعُ
به نام تو ای بازدارنده


روایت شده که پس از بازگشت علی از جهاد، یکی از اصحاب به پیامبر(ص) اعتراض کرد که علی همیشه در نمازهایش سورۀ اخلاص را می خواند.

 پیامبر(ص) در این باره از علی سؤال کرد.

علی (ع) گفت: «من این سوره را دوست دارم.»

 پیامبر(ص) فرمود: «خدا نیز تو را دوست دارد.»

ولی چرا علی (ع) این سوره را دوست دارد؟

 چرا گفته اند این سوره یک سوم قرآن است و علی (ع) تا این حد به این سوره اهمیت می داد؟

معجزه بهار

۰ نظر ۵۰۲ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۱۶

یا ذالفصـلِ والقـَضاء
ای صاحب دادرسی و داوری


ابوریحان بیرونی در التّفهیم فرموده اند: «چون خط را نهایت باشد نهایت او نقطه بود.
و بدان که نقطه را نه طول است و نه عرض و نه عمق... و او نهایت همه نهایت‌هاست.
اما سطح راست، کوتاهترین سطح است اندر میان دو خط که نهایت اویند و خط راست، کوتاهترین خط است میان دو نقطه که نهایت اویند.»

و به ما عمری هندسۀ اقلیدسی یاد دادند که اثبات کنند: «کوتاهترین فاصلۀ میان دو نقطه یک خط است...»
حال عده ای پیدا شده اند که می گویند با احتساب زمان، کوتاهترین فاصلۀ میان دو نقطه یک منحنی است!!!! چرا که بر اساس "هندسۀ نا اقلیدسی ریمانی"  فاصلۀ میان دو نقطه دایرۀ عظیمه ای است و کوتاهترین فاصله، کمانی است که از دو نقطه بگذرد.

به نظر می رسد که مشکل از فاصله و زمان نیست! مشکل از تعریف متفاوت میان "نقطه" و "خط" و "راست" است!

عجیب است که ما، انسان های روی این کرۀ خاکی هنوز در ساده ترین مفهومات بشری دچار اختلاف و سوء تفاهمیم !

دیگر خودت تا آخر این خط را بخوان:(

الهی!

تقدیر ما را بر صراط مستقیم قرار ده!

صراط مستقیم

۰ نظر ۴۹۸ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۳۹

یا باعث البرایا


قم یا مشهد فرقی نمی کرد...

دهۀ اول محرم، در حیاط منزلشان خیمه ی روضه ی اباعبدالله ع برپا بود.امام موسی صدر

بعد از نماز مغرب و عشا ...

حضرت آیت الله...

با لباس مرتب و عبا و عمامه می‌ایستادند در آستانه ی در تا به استقبال میهمانان بروند.

وقتی منبر و روضه شروع می‌شد روی‌‌‌ همان پله ها می نشستند.

شب عاشورا و شب یازدهم در مشهد خودشان منبر می‌رفتند و روضه می خواندند.

روی پله سوم یا چهارم منبر می‌ایستادند ... عمامه‌ را زمین می‌گذاشتند... آستین‌هایشان را بالا می‌زدند و با حالت عزا و پریشانی، مصائب حضرت امام حسین (ع) را می‌گفتند و خودشان هم همراه عزاداران گریه می‌کردند....

بعد از روضه؛ باز ... می‌ایستادند در آستانه ی در تا افراد را مشایعت کنند.

این ها برداشتی از خاطره ی روضه خوانی های آیت الله سیدصدرالدین صدر به روایت طاهره خانم صدر -یکی از هفت خواهر امام- از خانه ای است که امام موسی صدر در آن رشد کرده و بالیده اند.

اشارتی کوچک از این که بدانیم: آب حیات روضه ی حسین علیه السلام با انسان ها چه می کند؟

مطالب مرتبط: پدر بودن حسین(ع)

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

دعانوشت: ای برانگیزاننده مردمان! این آب حیات را از ما دریغ مدار.

۱ نظر ۵۱۰ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۶ ، ۲۱:۴۲

یا واهِبَ الهـَدایا


امام موسی صدر

اولین نشانه های بهار، بادهای تند و پرهیاهو هستند؛ بادهایی که با همه ی بادها فرق می کنند، بادهایی که با بادهای خشن و پرسوز پاییز؛ که برگ ها را می ریزند و شاخه ها را می‌شکنند و طوفان به راه می‌اندازند، متفاوتند.
بادهایی که مثل باد زمستان، سوز سرمای استخوان سوز ندارند. بادهایی که حتی با باد صبا، باد کوهستان، بادهای ساحلی ملایم هم فرق می کنند.

بادهای بهار، زمین را زیر و رو می کنند، گرد و غبارهای حیاط و باغ و باغچه ... پشت بام و خانه و محله را با خودشان می برند... خارهای خشک صحرا را از جا در می آورند....
و به جای آن ابرها را در آسمان به حرکت وامیدارند... بازی نور و سایه به راه می اندازند... رگبارهای باشکوه ... رعدهای عظیم و تحسین برانگیز.... رنگین کمان... جوانه های شاداب و نورسیده.... گلبرگ-بارانِ شکوفه های گیلاس...

و در نهایت بهار...

بادهای بهار، مژده ی نو شدن و تازه شدن می دهند.... عطر اقاقی ها و شب بو ها و محبوب شب ها را طوری در شهر، پخش می کنند...تا گل ها، فقط از آنِ یک درخت، فقط از آنِ یک دیوار، یک خانه، یک کوچه، یک محله نباشد... که همه ی عالم، از آن استشمام کنند... تا همه از بهـــــــــــــار سهمی ببرند.

****

از قدیم الأیام... در حوزه ی علمیه...رسم بر این نبود، که استاد، به دنبال طلبه باشد!
 آداب و سنت همیشه بر این بوده و هست... که طلبه باید طالب علم باشد! او باید به دنبال استاد باشد... او باید احوالپرس استاد باشد...طلبه است، که به دنبال استاد و بهره بردن از علم و اخلاق و سیره ی او، استاد را پای منبر و در کلاس درس و در نماز جماعت همراهی می کند و به او اقتدا می کند.
در حوزه ی علمیه، رسم بر این نبوده و نیست که علمای بزرگ، حجره به حجره و ایوان به ایوان... در مَدرَس قدم بزنند و به طلبه های جوان سر بزند... از حالشان، بپرسند... تا چه رسد به این که در احوال و کردارشان، دقیق شوند یا به حجره ای وارد شوند و با شاگردی گفتگو کنند!

اما ... صبح یک روز...

۱ نظر ۵۸۶ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۳۵

یَا مُجْزِلَ الْعَطَایَا


سجّادِ آل محمّد(ص) ما را آموخته "فی دِفاع کیدِ الأعداء" این گونه زمزمه کنیم؛

«...چه بسا دشمنی که شمشیر دشمنی اش را بر من آهیخته،

و لب تیغش را برایم تیز کرده، و سرنیزه‌اش را به قصد جان من تند ساخته،

و زهرهای جانکاه اش را برای کام من در آب ریخته،

و مرا آماج تیرهای بر کمان نهاده‌اش قرار داده، و چشم مراقبتش از من نخفته،

و در دل قصد آسیب رسانی به من را دارد ،

و تلخابه مرارت خود را به کامم افشاند،

پس تو ـ ای معبود من ـ

... به یاری‌ام آغاز کردی، و پشتم را به نیرویت محکم ساختی...

پس من تو را ندا دادم ـ ای معبود من! ـ

در حالی از تو فریادرسی خواستم، که به سرعت اجابتت اطمینان داشتم،

و می‌دانستم که هر کس در سایه حمایت تو جا گرفت ستم‌زده نمی‌شود،

و هر کس به پناهگاه انتقام تو ملتجی شد، نمی‌هراسد.

پس تو مرا به قدرت خود از شدّت او محفوظ داشتی...

خدایا، پس به وسیله مقام والای محمّدی (ص) و درجۀ درخشان علوی به تو تقرّب می‌جویم،

و به واسطه آن دو به سویت رو می‌آورم؛ که مرا از شرّ آنچه از آن به تو پناه برده می‌شود، پناه دهی،

زیرا که این کار، تو را در برابر قدرتت دچار سختی نمی‌سازد.

و تو بر هر چیز قدرت بی‌پایان داری...»

--------------------------------------------------------------------------------------------
فراز هایی از دعای چهل و نهم صحیفه سجادیه
صحیفه تنها یک کتاب دعا نیست! صحیفه چراغ راه است

صحیفه قرار است به ما رسم زندگی کردن، بیاموزد

قرار است ما را از پرتگاه های هولناک عبور دهد

۱ نظر ۵۰۴ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۴۳

یا مُنتَهی الرَّجایا


بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله رب العالمین والصلوة علی قائد الخلق و الرّسول الأمین محمّد و آله الأطهار

مصابیح الهدی وسفن النجاة

یکی از اصولی که در سیرۀ پاک محمدی به آن برمی خوریم، اصلِ حرکتِ پیوسته و ثمربخشیِ پیوسته است.

 پیامبر (ص) این اصل را چنین تبیین فرمودند:

«اگر زمان مرگ انسان مؤمنی فرا رسد و در دست خود نهالی داشته باشد، پیش از آنکه بمیرد، آن را می کارد.»
 این حدیث پیامبر دربارۀ مرد مؤمنی است که رسالت او در زندگی، کشاورزی و درخت کاری است. این مؤمن وقتی که در باغش در حال کار است و نهالی در دست دارد، مرگش فرا می رسد. آن‌گونه که پیامبر (ص) می گوید، این مؤمن در برابر مرگ تسلیم نمی شود، بلکه آخرین لحظۀ باقی‌مانده از زندگی خود را نیز غنیمت می شمارد. او جوهرۀ همین یک لحظه را بیرون می کشد و آن را به حیات دائمیِ تازه‌ای تبدیل می کند. او زمان را در جایی که حقیقت زمان را جاودانه سازد، متوقف می کند.

درخت آزادی
در گفتۀ پیشوای ما این مؤمن، نهالی را که در دست دارد، می کارد و حیاتی نو را بنیان می گذارد. با رشد نهال آن حیات نیز بالنده می شود و سایه سار آن درختِ دارای شاخه ها و برگ ها و میوه های گوارا، آسایش را برای خستگان فراهم می آورد و هوایی پاک و غذایی کافی به انسان و به کسانی که «شما روزی‌دهندۀ آنان نیستید» تقدیم می کند. بدین ترتیب، حیاتی که آن مؤمنِ درختکار پدید آورده، در تولید بشری نمود پیدا می کند؛ تولیدی که از آسایش و غذا ابزاری برای دهش و بخشندگی فراهم می آورد و این چنین است که درختِ پاکِ ما از خاک سر بر می آورد تا به آسمان برسد و لحظه ای گذرا از عمر انسانِ محمدی به جاودانگی تبدیل می شود. 

این لحظه نمونه‌ای از آن عمری است که حضرت محمد (ص) برای امت خویش می خواهد: حرکتی پیوسته از گهواره تا گور؛ هر لحظه‌ای چشمه‌ای است؛ هر آنی کلیدی است برای جاودانگی. حیاتی معجزه گر؛ هر دمی فرصتی است برای محقق ساختن آرمان بی پایانی که آرام نمی گیرد و نمی ایستد و سیری ناپذیر است. 

۱ نظر ۷۱۳ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۴۶

یا غافر الخطایا!


بگذار همۀ عالم کوفه باشد...


کوفه ای که همۀ دروازه هایش بسته باشد....
کوفه ای که همۀ کوچه هایش بن بست باشد...
کوچه ای که درِ همۀ خانه هایش به رویت بسته باشد...


کوفیانی که ...همه... نمازشان شکسته باشد...
و عهدهایی...که همه با نمازشان شکسته باشد...


و بغض هایت... که با عهدهایشان شکسته باشد....


و چشم های مردی... که غریبانه به اشک... نشسته باشد...و دست هایش که بسته باشد...
و سرش که به سنگ نامردمی شکسته باشد ....

و دلی که بسیار پیش تر از سرش شکسته باشد...

بگذار... همه عالم... کوفه باشد...

تا خدا هست... هیچ مـُسلمی غریب و تنها نمی ماند!

-----------------------------------------------------------------------------------------
اقتباسی از مناجات های سید مهدی شجاعی

پی نوشت: گفتی که دل شکسته باید آورد ..... یعنی دل از این شکسته تر می خواهی؟؟؟؟

۱ نظر ۶۴۷ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۴:۱۵

یا مَن یُسَبـّـِحُ الرّعدُ بـِحَمدِه


و او با همۀ ظلم هایی که بر او رفته بود... با زخم همۀ خنجرهایی که از پشت خورده بود... با درد همۀ زنجیرهایی که از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام... با تن تب دار و جسم بیمار، کشیده بود...

برای گمگشتگی ما چراغ آورده بود!

او نشانی خانۀ خدا را حتی از پر پیچ و خم ترین راه ها و پرخطرترین مسیرها می دانست...
برای هر دردی درمانی داشت، و هر زخمی را چاره ای می کرد...

--------------------------------------------------------------------------------------------------

و ما با "صحیفه"اش بزرگ شدیم ؛ خدا و پیامبرش را بهتر و بیشتر شناختیم، توبه کردن آموختیم... آمرزش خواستن و اعتراف به گناه، ... یاد گرفتیم دعای باران بخوانیم، برای پدر و مادر و همسایگان و فرزندان و... حتی مرزبانان دعا کنیم...ما را به دعا و سجده هدایت کرد و مکارم الاخلاق آموخت...با زمزمه های "ابو حمزه" قد کشیدیم، با "خمس عشر" پله پله تا ملاقات خدا رفتیم... با وداع رمضانش گریه کردیم، با عید فطر و قربانش خندیدیم... به هلال ماه نو با او سلام گفتیم...به دعای او کلام خدا را ختم کردیم...

----------------------------------------------------------------------

امامِ سجّاده نشین! ششمین معصوم آسمان و زمین!
درمانده ام ... که بی کلامی از شما چگونه می توان شکر این نعمت گذارد که....

که این زندگی...

این بندگی...

این دین و آیین...

بدون شما...دعای شما...

سجدۀ شما...سجادۀ شما...صحیفۀ شما... ناتمام است!
این دنیا و مافیها...بدون وجود شما...انگار چیزی کم دارد!

یک سجاده! یک صحیفه! یک چراغ

۴ نظر ۷۱۱ بازدید موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۵۲

باسمک یا برهان


گوش هایشان از قهقهه های معاویه پر شده بود...

چشم دلشان را بستند و دهان های یاوه گویشان را باز کردند و ...

گفتند و گفتند و فریاد کردند:
حرف هایی را ..که شرم است ...حتی برای خواندن تا چه رسد به نوشتن و یادآوری کردن...

به او اهانت کردند و یادشان رفت؛

این مظلومِ سر به زیری که تا به حال لب به توهین نگشوده و جز به سلام بر لب نرانده...
روزی بر دوش پیامبر خدا(ص) ... نور چشم و قوت قلبش بوده...
به او ناسزا گفتند و فراموششان شد؛
حسن بی علی (ع) که به کرامت و بزرگواری شهره است، بر زانوان پیامبر رحمت(ع) بالیده و نیرو گرفته...
جاهلانی که خود را مسلمان می پنداشتند و  با فخر و مباهات خود را «مؤمن»!!! می دانستند....
یادشان رفت که روزی نه چندان دور... این پاره های تن پیغمبر (ص) را "یا بن رسول الله" خطاب می کردند...
در کوچه پس کوچه های مدینه به دنبال فرصتی بودند تا...
این طفلان معصوم فاطمه زهرا(س) را بیابند تا...:
برایشان دعا کنند!
برایشان طلب توبه و بخشش کنند!
نزد رسول الله(ص) شفاعتشان را کنند!
دعا کنند تا آسمان بارانش را دریغ نکند!
از خلق و خوی رسول خدا(ص) تحفه ای برگیرند!
دین خدا را بهتر بیاموزند!

چشم هایشان را بستند و دهان هایشان را باز کردند و فراموش کردند:

«من سرّه أن ینظر إلی سیّد الشباب اهل الجنّه فالینظر الی الحسن ابن علی»

و فراموش کردند: «ألّلهم إنّی قد أحببته فأحبَّه و أحبّ من یُحبّه»!

می فرمود:
«هر که می خواهد سرور اهل بهشت را بنگرد، به حسن بن علی(ع) نگاه کند.»
( البدایة و النهایة، نوشته ابن کثیر دمشقی، جلد 8)
و فرمود: « خدایا ، من او را دوست دارم، پس تو هم او را دوست بدار، و آنان که او را دوست دارند ،دوست بدار.»
("ترجمة الإمام الحسن" از ابن سعد ص130-131 )

او ولی...
نجیبانه و مؤدبّانه ، آن همه ناسزا و اهانت را تنها به یک کلام پاسخ گفت:

«امّت رسول الله!

مثل من و شما مثل خضر (ع) است و موسی(ع)!
 آن گاه که خضر(ع) آن کشتی را سوراخ کرد...آن طفل را کشت...آن دیوار را بازسازی کرد...خشم موسی(ع) برانگیخته شد، از آن جهت که فلسفه آن را نمی دانست، ولی همان اعمال خضر(ع) نزد پروردگارش نیکو و پسندیده بود!»

«... اگر من با معاويه مصالحه نميكردم احدی از شيعيان ما بر روی زمين نبود، مگر اين كه كشته ميشد...»

-----------------------------------------------------------------------------
برداشتی از: بحارالأنوار

ای دلیل و برهان روشن! ما را سبب سرافکندگی بهترین بندگانت قرار مده!

۰ نظر ۶۷۸ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۴ ، ۰۷:۰۴

باسمک یا دیـــّان


رنگ از رخش پریده بود، تب دار...بیمار...
از نیزه ای که در مدائن به پایش نشسته بود؟؟؟... نه!

از زخمی که بر دلش نشسته بود،

ناله می زد...
عرق سرد بر جبینش نشسته... دردمندانه و به سختی پرسش زید ابن وهب را این گونه پاسخ گفت:


«به خدا قسم كه معاویه برای من از این مردم بهتر است! این مردم گمان می‏كنند شیعیان منند... ولی در صدد كشتن من بر می‏ آیند....اثاث و لباس سفرم را به غارت می‏ برند... اموال مرا تصاحب می نمایند!
به خدا قسم اگر من از معاویه تعهدی بگیرم كه خون خود را حفظ كنم و اهل و عیالم را در امان بدارم... بهتر از این است كه (یارانم!!!) مرا به قتل برسانند و اهل‏ بیتم از بین بروند.
به خدا قسم اگر من با معاویه نبرد نمایم، اینان گردن مرا می گیرند و مرا به معاویه تسلیم می كنند!
به خدا قسم اگر من با معاویه صلح و سازش نمایم و محترم باشم بهتر از این است كه من كشته یا اسیر گردم، با این كه منتی بر من نهاده می شود و تا آخر دهر برای بنی‏ هاشم عیب و عار باشد و معاویه دایماً بر زنده و مرده‏ ما منت بگذارد.»
-----------------------------------------------------------------------------------
«برداشتی از جلد دهم بحارالانوار صفحه 5
به نقل از کتاب علل الشّرایع»

هر چه فکر می کنم...بالا و پایین می کنم....نمی توانم هضم کنم که در مدائن چه گذشته؟... اموال امام...غریب و تنها ... به دور از برادران... چگونه به یغما رفته؟...آن تیغ زهرآگین چطور تا به استخوان رسیده؟...

آن هم نه از دشمن!
از کسانی که ادعای یاری و دوستی می کردند و  خودشان را "یار" می دانستند!!!

ای جزا دهنده! دست ارادۀ ما را به خون دل مظلومترین ها آلوده مکن!

۰ نظر ۶۷۱ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۴ ، ۰۰:۰۰

باسمک یا منــّان


تنها مانده بود....
پناه آورده بود....

در شهری غریب... با زخمی عمیق... که به استخوان رسیده بود... از تیغی زهرآگین
اما...
جراحتی که بر قلبش نشسته بود دردی جانکاه تر داشت...
و زهر خیانت کاری تر بود....

یارانش...
یاران وفادارش!!!!
در اتاقی دیگر بر سر معامله با معاویه جدال می کردند:
یکی از معافیت خراج سالیانه می گفت...
دیگری هوس حکومت عراق در سر داشت...
------------------------------------------------------------------------------
«برداشتی آزاد از:
بحارالأنوار جلد دهم، صفحه 3و4، به نقل از كتاب تنزيه الانبياء از سید مرتضی»

 ای بخشایشگر!
مباد آن روز که یاری ما، باری شود بر دوش حجت تو! مباد که خنجر ما، که باید به روی دشمن کشیده شود، بر دل دوست بنشیند و غریبانه زمین گیرش کند... مباد که جهالت و غفلت ما سنگی شود و پایش را زخمی کند و راهش را طولانی تر! پروردگار! یاری کردن دین خدا را یادمان بده!

۰ نظر ۵۵۵ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۸:۵۲

یا مَن عنــده حـُسن الثــــّواب


«ما نخستین عزاداران و ماتم زدگان بر امام حسین سلام الله علیه هستیم. نخستین کسانی هستیم که قدردان فداکاری های اوییم.
از این رو باید خدمت کنیم....نه برای جبران و غرامت! او فداکاری نکرده تا چیزی در قبال آن از ما بخواهد!

خدمت ما به امام حسین سلام الله علیه تأکیدی است بر پیروزی او در جهاد.
ما وقتی اهداف امام حسین سلام الله علیه را محقق می کنیم...در حقیقت بر پیروزی حسین سلام الله علیه می افزاییم.»

یعنی این که؛ ما هم جزئی از قیام عاشورا هستیم!....جزئی از هدف!...

«امام حسین سلام الله علیه برای چه کشته شد؟ برای دین!

 پس هر چه دین ما، عمیق تر و بیشتر شود، حسین سلام الله علیه پیروزتر بوده است!

 اگر در جهان یک درجه از دین وجود داشته باشد، امام حسین سلام الله علیه صد درجه پیروز شده است...

 و اگر صد درجه ایمان وجود داشته باشد، پیروزی او به مراتب بیشتر بوده است.»

-------------------------------------------------------------------------------------------------------
به سوی خط حسینی- سخنرانی امام موسی صدر در جمع اعضای جنبش أمل
کتاب سفر شهادت-چاپ اول ص 61

امام و کربلا

روضه نوشت: قعر زمین تا اوج آسمان! ... فرق است ...
میانِ نمازگزاردن در مساجد ملعونه تا مساجد مبارکۀ کوفه!
آهای روضه خوان! در مقاتل دنبال چه می گردی؟ گریستن بر مظلومیت حسین سلام الله علیه  که بهانه نمی خواهد! فقط کافی است روایت کنی:
« محمد بن یحیى عن الحسن بن على بن عبدالله‏ عن عبیس بن هشام عن سالم عن أبی جعفر علیه‏ السلام قال:
جُدِّدَتْ أَرْبَعَةُ مَسَاجِدَ بِالْکُوفَةِ فَرَحا لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه‏ السلام: مَسْجِدُالأَشْعَثِ وَ مَسْجِدُ جَرِیرٍ وَ مَسْجِدُ سِمَاکٍ وَ مَسْجِدُ شَبْثِ بنِ رِبْعٍى.»

« امام باقر علیه‏ السلام می فرمایند: به شادی قتل امام حسین علیه‏ السلام چهار مسجد در کوفه تجدید بنا شد: مسجد أشعث، مسجد جَریر، مسجد سِماک و مسجد شبث ابن ‏ربعى.»
الکافى، ج ٣ ، ص ٤٩٠ ، ح ٢ / التهذیب، ج ٣ ، ص ٢٥٠ ، ح ٧ و فى السند عن سلیمان بن هاشم بدل عبیس، سند شیخ طوسى به محمد بن یحیى ص ٧٣ / وسائل‏ الشیعة، ج ٥ ، ص ٢٥٠ ، ح ٦٤٦٣ / بحارالأنوار، ج ٤٥ ، ص ١٨٩ .

آه...که چه داغی نهادند...کوفیان .... بر دل اسلام!
گریستن بر همین دو خط....همۀ عالمِ اسلام را بس است!

به قول صاحب مکشوف- مادر آیه: حیف از حسین....حیــ ـــ  ــ ـف از حـــسین!...حیف از حسین!

۰ نظر ۶۵۳ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۷:۵۴

یا من هو شديد العقاب


«اندوهی که هر انسان آزاده ای از واقعه عاشورا در دلش احساس می کند، نشانۀ ایمان است...»

«از این رو است که امام (ع) تأکید می کنند: " که پیروان ما کسانی هستند که از اندوه ما اندوهگینند و به سبب شادی ما شادند."

ما این روزها، سخت، احساس غم و اندوه می کنیم، بیش از زمانی که عزیز یا دوست یا خویشاوندی را از دست داده باشیم...

انسان وقتی دوست یا نزدیکی را از دست می دهد، ناراحت می شود، چرا که پناه و تکیه گاه، عزت یا سرپرست یا پشتیبان خود را از دست داده است.»

 

امام موسی صدر می گویند که امام حسین(ع) برای ما و برای هر کسی که احساس غم می کند، همۀ این ها هست:

"پناه، تکیه گاه، عزت، سرپرست، پشتیبان..." و در یک کلام... پدر!... شاید فراتر از یک پدر!

 

«پدر بودن حسین(ع) برای من، فراتر از پدر بودن پدرم است برای من....

خدمت هیچ کس،... چون حسین(ع) نیست.

ما،هر سال...صبح و عصر و شام... همه وقت، مجلس عزا بر پا می کنیم تا نشان دهیم، اندوه حسین(ع) برای ما، فراتر از هر اندوه دیگری است.

«حسین(ع) پیش از آن که شهید دیگران باشد، شهید ما ست. ما ناراحتیم... چون چیزی که متعلق به ما بود را از دست داده ایم.

ما پدر، دوست، تکیه گاه، سرپرست... همه چیز خود را از دست داده ایم...»

«آیا مبالغه می کنم؟ نه!

 می گویم برای ما؟! بله!

ممکن است کسی به خاطر مال ما کشته شود. ممکن است کسی به خاطر عزت و آبروی ما کشته شود. ولی حسین(ع) برای همۀ این ها... به خاطر من و شما کشته شد. این احساس عمیق اندوه....احساس عمیق قدردانی است!

چون ما در درونمان احساس می کنیم مدیون حسین(ع) هستیم.

او منـّتی بر ما دارد که با هیچ دِینی برابری نمی کند و ما توان جبران نداریم.»

---------------------------------------------------------------------------------------------
برگرفته از کتاب سفر شهادت؛ مقالات و سخنرانی های امام موسی صدر حول واقعه عاشورا

عنوان نوشت: چاهی است همه ناله و دشتی است همه گرگ...خواب پدری که پسرش گم شده باشد؛

از صاحب وبلاگ سنگچین: سعید بیابانکی

 عاشوراتلنگر نوشت:

قعرِ زمین تا زمین فرق است میان کوفیان و شامیان.

کوفیان می دانند در برابر که ایستاده اند ، بر روی چه کسی شمشیر کشیده اند، سر چه کسانی را بر نیزه کرده اند و چه کسی را به زنجیر کشیده اند و به اسیری گرفته اند...
ولی... شامیان خیال می کنند یک خارجیِ طغیانگرِ از دین برگشته را سر جایش نشانده اند و به دینشان خدمت کرده اند...آنچنان در جهل مرکّب خود، از غارت "آل الله"! مست اند که خود را "خيل الله" می نامند!!!
جهلی که پشت هر انسان حق مدار آزاده ای را از هراس سقوط به این چاه ظلمانی می لرزاند...

ما اهل کوفه نیستیم... خدا کند اهل شام هم نباشیم!

۲ نظر ۶۸۵ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۲۰:۳۱

یا من هو سریع الحساب


به یاد می آورم که روزی همراه با جمعی از برادران فلسطینی مان در مصر بودیم، بر سر سفره نشسته بودیم که یکی از جوانان در بین غذا خوردن برخاست.جهاد با دستان خالی

و گفت: «خداحافظ!»

و حاضران پاسخ دادند: «به سلامت!»

هیچ صدای ناله یا خداحافظی بلند نشد، نه از زنان و نه از مردان.

از آنان پرسیدم: «به کجا می رود؟»

گفتند: «به جبهه!»

تعجب کردم. هیچ بدرقه ای نمی کنید؟

گفتند: «نسل هایمان را بهای آزادی قدس قرار داده ایم و آن کسی که نسلش را و خودش را در راه آزادی امّتش وقف کرده باشد، پیروز می گردد.»

این همان معیاری است که حسین به ما می آموزد!

حسین(ع) می گوید که یزید هر چه بزرگ باشد و سپاهش هر چه عظیم باشد و هر اندازه عوام فریبی اش گسترده و دامنه دار باشد و هر میزان که افکارش جهنّمی و وسیع باشد، فداکاری را در میدان بیاور تا همچون دسته های ملخ پراکنده شوند و از تو فرار کنند.
----------------------------------------------------------------------------------------------

* سفر شهادت...سخنرانی امام موسی صدر- اول شباط 1974-
مرهم نوشت:
«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ ...»
بلكه حق را بر باطل فرو می کوبیم، پس آن را در هم می ‏شكند و به ناگاه نابود می ‏گردد.

سورۀ مبارکه انبیاء –آیۀ شریفۀ 18

در ادامه:

متن وصیت نامه شهید هفده ساله فلسطینی-محمد فتحی فرحات

۰ نظر ۸۳۰ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۸

یا من هو شدید المِحال


امام موسی صدر می فرمایند:

«ما به همان اندازه که دین داریم متعلق به حسین(علیه السلام) هستیم و به همان اندازه حسین(علیه السلام) به ما تعلق دارد...»

می خواهیم باز هم به سخنرانی های امام مراجعه کنیم و درک کنیم که معنای این جمله چیست؟

امام موسی صدر، معتقدند که امام حسین(سلام بر او) و واقعۀ عاشورا متعلق به همۀ انسان ها و بشریت است. به همۀ انسان هایی که به دنبال آزادی و آزادگی حقیقی هستند. انسان هایی که به حقانیت راهشان ایمان دارند و به دنبال الگویی ناب می گردند تا از او پیروی کنند.

اما بیش از این:  «سفر دشوار و فداکاری بزرگ حسین(ع) در راه دین است. هر کس دین دارد، حسین(ع) برای او، برای خدمت به او، در راه او کشته شده است... پس شهادت حسین(ع)، برای انسان مؤمن است، هرچه ایمان انسان مؤمن بیشتر باشد، اختصاص حسین(ع) به او بیشتر می شود...حسین(ع) متعلق به ما ست، زیرا او برای ما، برای دین ما، خط ما و رفتار ما کشته شده است.»

به عبارت ساده تر، امام حسین(ع) و واقعۀ عاشورا متعلق به ما ست، چون این ما –شیعیان- هستیم که امروز (حداقل) ظاهراً و (إن شاء الله) باطناً مثل حسین(ع) نماز می خوانیم، مثل حسین(ع) روزه می گیریم، مثل حسین(ع) رفتار می کنیم... مثل حسین(ع) مدارا می کنیم، مثل حسین(ع) مقاومت می کنیم.

و امام موسی صدر می گویند این یک معادله دو طرفه است؛ امام حسین(ع) در راه دین کشته شدند پس ما اگر دین داشته باشیم حسین(ع) متعلق به ما ست و ما هر چقدر بیشتر شبیه حسین(ع) باشیم، بیشتر متعلق به امام هستیم.

این تعلق داشتن ضمن افتخار و عزتی که برای ما دارد، وظایفی را بر دوش شیعه می گذارد ...
إن شاء الله تصمیم داریم در محرم امسال این وظایف را از نگاه امام موسی صدر بررسی کنیم...

---------------------------------------------------------------------------------------
برگرفته از کتاب سفر شهادت
شیرخوارگان حسینیسخنی با تو:

ای که گرفتی به دوش بار غم و بار عشق...

وقتی شیرخواره ات را سبز می پوشانی و روی دست می گیری و به مجمع جهانی علی اصغر(ع)می بری، یادت باشد! زمین تا آسمان فرق است میان مادرانی که کودکانشان را بیمه حسین(ع) می کنند و مادرانی که کودکانشان را سرباز و فدایی حسین(ع) می کنند!...

۳ نظر ۸۰۵ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۰

یا من له المُلک و الجلال


هر سال روز عرفه که می شود، زمین، عرفات می شود برای ما آدم ها...

هر سال بالهایمان جدا می شود...هبوط می کنیم...
گم می شویم... سرگشته می شویم...
حیران می شویم... گریان می شویم...

عرفات

هر سال آن حاضر پیدا را به چشم می بینیم و صدایش را می شنویم و نمی شناسیم...

هر سال تو می بخشی... در می گذری... پیدایم می کنی....نشانم می دهی...
لباس های آلودۀ سیاهمان را می گیری و لباس نوی سپید بر تنمان می کنی...

هر سال من بیشتر می فهمم نادانی هایم را...کودکی هایم را...گستاخی هایم را...

بیشتر بغض می کنم.... بیشتر غریب می شوم روی این کره خاکی
... و ... بیشتر دل می کَنم از بود و نبودها

من ....گمگشته...من سرگشته... من حیران... من نادان... من عاصی...

اما همین "میم و نون" بی مقداری که به نگاه تو "من" شده...

همین که روز عرفه با جلوۀ تو "من"ـی برایش نمی ماند و نیست می شود...
هر سال دارد هم نوا با حسین بن علی(ع) نام تو را به نام یوسفی گمگشته صدا می زند که:


یا مُقَیِــِّضَ الرَّکب ِ لِـیوسُفَ فِى البَلَدِ القَفرِ ...
ای برانگیزانندۀ کاروانیان برای نجات یوسف از بیابان!

بغض می کند که:

و مُخرِجَهُ منَ الجُبّ...ای خارج کنندۀ او از چاه....

اشک می ریزد که:
یارادَّهُ عَلى یَعقوب بعد ان ِ ابیَضـَّت عیناهُ منَ الحُزنِ فهوَ کَظیمٌ...
ای بازگردانندۀ او به یعقوب...

هر سال دارد التماست می کند:
یا کاشفَ الضـُّـرّ ِ وَالْبَلْوى عَن أیــّوبَ...
ای بر طرف کنندۀ غم و اندوه و ابتلاء از ایوب!

یا مَن أخرجَ یونـُسَ من بَطنِ الحـوت...

ای خارج کننده یونس از شکم ماهی....

هر سال دلش دارد فریاد می زند:

یا مُطلِقَ المُکَبــِّلِ الأسیر!

و تو کسی نیستی که کوچکترین زمزمۀ نیازی را بی جواب بگذاری!

اشک هایش را بشنو!

۰ نظر ۷۰۱ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۵:۰۰

*یا من له القدرة و الکمال


و حسین بر او سلام...
آن روز در عرفات... در عرفه...

اولین کسی بود که نه فقط بر مظلومیت خود، که بر تمام مظلومانه های خاندان و یاران و شیعیانش
تا قیامت، روضه خواند و صبر طلبید و گریست...
اما هیچکس ندانست اولین روضه خوان عاشورا که بود؟

ماجرای  کربلا ...روضه های شیعه...
نه از کربلا...نه از عاشورا... که از عرفه شروع شد...از عرفات
از کنار همین کوه رحمت...زیر آسمان آبی خدا...
جبل الرحمة - صحرای عرفات
همان جا که حسین(ع) "إنّی أرغبٌ إلَیک وَ أشهَدُ بالرُّبوبیة ِ إلَیک" سر داد...

و شیعه از همین امروز...لباس سیاهش را بر تن کرد...
در همین امروزی که به خون مسلم بن عقیل سرخ شد:
بیرق های سیاهش را بیرون کشید
از همین امشبی که کودکان مسلم یتیم شدند،  کتیبه هایش را نوشت:

«برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند....اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند»


بر نخل هایش آئینه بست...علم هایش را بیرون کشید...
شیعه هیچوقت...منتظر محرم و عاشورا نمانده است....
و مرثیه های شیعه هیچگاه....منتظر روضه خوان ها نمانده است...

شیعه یاد گرفته حتی در گوشۀ یک اتاق تاریکِ بی پنجره، بی هیچ روضه و مرثیه ای ...
بی سایه سار هیچ تکیه و هیئتی...
بی هیچ علم و بیرق... سنج و دمام و زنجیری...
برای عالـَمی، روضه بخواند و سر درگریبان و بی صدا اشک بریزد...

۱ نظر ۶۲۷ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۰:۰۰

یا من له العزة والجمال


... قافلۀ حسینی به مکه رسید و تا روز هشتم ذی الحجه در مکه ماند. در روز هشتم، یعنی یوم الترویه، امام حسین(علیه السلام) مکه را ترک کرد. چرا امام حسین(علیه السلام) در این زمان از مکه خارج شد؟

این اقدام امام اسبابی ظاهری و اسبابی پنهانی داشت. سبب ظاهری این بود که یزید گروهی را که زیر لباس احرام سلاح حمل می‏کردند، فرستاده بود تا هر کجا حسین(علیه السلام) را یافتند، خون او را بریزند، حتی اگر در خانه خدا باشد.

امام حسین(علیه السلام)، به رغم عظمت و ارزش و جایگاهی که نزد خداوند دارد، وسیله ای برای بزرگداشت و تکریم شعایر الهی و خانۀ خداست. از این‌ رو، حسین(علیه السلام) راضی نمی‏ شد که خونش در خانۀ خدا ریخته شود، تا مبادا این کار در تاریخ مسلمانان سنت شود و جرئت چنین کارهایی را پیدا کنند. این بود که ترجیح داد از مکه خارج شود تا اگر توطئه ای رخ داد و او را ترور کردند، این حادثه در بیرون مکه رخ داده باشد.

اما جنبۀ معنوی و پشت پردۀ ماجرا این بود که در روز ترویه، حجاج یا در مکه جمع شده اند و یا از هر طرف به سوی مکه می آیند. امام حسین(علیه السلام) وقتی از مکه بیرون آمد، جادۀ غدیر را به سوی جحفه در پیش گرفت. این تنها جادۀ منتهی به مکه بود و در غدیر، راه حجاج از یکدیگر جدا می‏ شد، یعنی راه مدینه، یمن، شام، مصر، عراق و...

بنابراین، همۀ حجاج از این مسیر رو به مکه می‏ آمدند و امام حسین‏(علیه السلام) از همان مسیر از مکه بیرون می‏ رفت. حجاجی که در مکه بودند، بیرون رفتن امام را دیدند و حجاجی که در حال آمدن به مکه بودند نیز امام را در حال خروج دیدند. این امر بسیار جلب توجه می‏کرد. حتی اگر یک کودک نیز از مکه خارج می شد، نظر کاروان حجاج را که در حال ورود بودند، جلب می کرد، چه رسد به قافلۀ بزرگ امام حسین(علیه السلام)...مردم با تعجب به این کاروان نگاه می کردند و می گفتند: سبحان الله! در روز ترویه که همه در مکه هستند و فردا می خواهند به عرفات بروند، چرا این قافله از مکه خارج می شود؟ این قافله برای کیست؟ حس کنجکاوی، مردم را بر آن می داشت که از ماجرا با خبر شوند. این بود که از یکدیگر می پرسیدند: این قافلۀ کیست؟ قافلۀ حسین است. حسین پسر دختر رسول خداست و گذشته از آن، یکی از اصحاب پیامبر به شمار می‏ آید. آنان نمی توانستند این اقدام امام حسین(علیه السلام) را تفسیر و توجیه کنند و از علت خروج امام سؤال می کردند. اما پس از سؤال کردن، بلافاصله به این نتیجه می‏ رسیدند که یزید توطئه چینی کرده و برای کشتن حسین(علیه السلام) نقشه کشیده است و چون امام حسین(علیه السلام) راضی به این اقدام نبوده، عزم خروج از مکه کرده است.

کاروان کربلا

به این ترتیب، امام حسین حملۀ تبلیغاتی بسیار مؤثری برای بیدارسازی مردم ترتیب داد، زیرا با این اقدام خود برای همۀ مردم و همۀ مسلمانان ثابت کرد که این خلیفه، نه به کعبه احترام می گذارد و نه به خون مسلمانان، نه به حرم الهی و نه به ماه‏های حرام. امام حسین(علیه السلام) با این کار و به طور خاص با این اقدام خود ثابت کرد که یزید از خط اسلام خارج شده و از مسیر امانت خدا و امت منحرف شده‏ است و بدین ترتیب، با این اقدامِ امام حسین(علیه السلام)، همه چیز برای عالم روشن شد.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
سخنرانی امام موسی صدر از کتاب مسیرة الامام السید موسی الصدر، ج 11، ص 268ـ276 /عنوان اصلی: إستقبال أیام الحج /مترجم: احمد ناظم

۰ نظر ۶۱۳ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۱۱

یا عالِمَ الخفیات


بسم الله الرّحمن الرّحیم
 بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ
 صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ...
دعای حضرت سید الشهداء در روز عاشوراء-مفاتیح الجنان

گاهی وقت ها، برخی خبرها، آن قدر زهردار و مرگ آورند که آرزو می کنی، ای کاش دروغ باشند!

گاهی روزها، بعضی پست ها،آن قدر تلخ و کشنده اند که آرزو می کنی، کاش طوری بشود که هرگز تکرارشان نکنی!
اما نمی شود!
جنایات اسرائیلنمی شود فراموش کنی که یک سال پیش...جنگ غزه....با جنایت فجیع شهرک نشینان ِ پست و درنده خوی اسرائیلی ، با ربودن و زنده زنده سوزاندن یک نوجوان مظلوم و بی دفاع فلسطینی، آغاز شد!

و باز تابستان امسال...
این بار...رؤیاهای معصومانۀ علی ِ شیرخوارِ بی گناه، در میان شعله های کینۀ قومی وحشی، خاکستر شد.

هر چه دست و پا می زنی، نمی توانی از شرّ این خیال بی رحم، خلاص شوی که : تابستان، برای سگ های هارِ تشنۀ خون! فصل شکار است ....بهترین فرصت برای غارت و کشتن و سوختن و دریدن!

خاطرات تلخ رمضان گذشته...پست های اشک ریزانِ تار....
هرم گرما...گلوی خشک...چای قندپهلوی یخ کرده...و روزه ای که با تلخی ِبغض و شوری ِ اشک، افطار می شد:
«چشم هایت را که باز کنی می بینی ... از زمین تا آسمان هزار حجلۀ پر چراغ بسته اند برای علی اکبر(ع) و قاسم(ع)!
پنبه های بی غیرتی را که از گوش ات در آوری، می شنوی:
 صدای ضجه های علی اصغر(ع)، خواب را بر آسمانیان حرام کرده؛ "اصغرِ بغض پرستاران شده...اصغرِ در خواب بمباران شده...اصغر ِمخلوط آهن پاره ها...اصغر ِچسبیده بر دیواره ها....اصغر رؤیت ز دمپایی شده....اصغرِ از مو شناسایی شده...!"
گاهی وقت ها، چشم فروبستن و سر به زیر بودن را فراموش کن! گاهی وقت ها، غیرت و مردانگی در این است که سرت را بال بگیری، با چشم های از اشک، رنگ خون شده، زل بزنی در چشمان دروغ های عالم فریب و حقیقت را نعره بزنی!

حقیقت را باید بی حجاب و بی نقاب روی دست بگیری و در کوچه ها فریاد بزنی؛ خوب تماشا کن! این ها خاکسترِ پاره های تن اسلام است!»

و بعد دلهره و اضطرار، بر وجودت چنگ بزند که این بار زخم کدام جنگ در راه است؟ چند روز؟ چند خانه با چند هزار کودک بی پناه، به آتش کشیده خواهند شد؟

اما از لا به لای صفحات کتاب، سخنان امام موسی صدر از کابوس ها رهایت می کند؛

که در رثای حسین علیه السلام وارث انبیاء می گویند:

« او همه‌چیز را تقدیم کرد. اگر این واقعه را بـه سلسلۀ تاریخـی و سرمدی نبرد میان حق و باطل پیوند دهیم، خود را در این جبهۀ نبرد قرار داده ایم. 
امروز این نبرد میان فلسطینی ها و اسرائیل ‌است. این مسئله، نخست، تکلیف فلسطینی هاست و اگر آنان این کار را انجام ندهند، بر ما واجب عینی است که به‌پا خیزیم و این کار را بکنیم. درست است، اسرائیل نیرومند است، اما یزید نیز قدرت داشت. اسرائیل می‌کشد، می‌سوزاند و قتل‌عام می‌کند. آنچه را انجام می‌دهد، بر صفحات تلویزیون می بینیم. به یاد می آوریم که مسلم‌بن‌عقیل نیز در کاخ به قتل رسید، سرش را از تن جدا کردند و جسدش را از بلندی افکندند. پس اسرائیل در صف یزید است. همۀ ابعاد واقعۀ کربلا هم اکنون نیز وجود دارد. حسین بازنگشت و نگفت که آنان ظالم اند و به مرد و زن و مرده رحم نمی‌کنند. نگفت که آنان پس از کشتنم، سینه‌ام را پاره پاره می‌کنند. پس، بر ماست که در راه حق گام برداریم. چه سودی دارد که خوار بمانیم؟ او که پیشواست باید این همه را تحمل کند. بنابراین، نبرد ما با اسرائیل، ادامۀ نبرد امام حسین است.»
--------------------------------------------------------------------------------------------

روز شمار شکست اسرائیل: امروز دهم مرداد ماه 1394، اول  آب 2015، بیست روز مانده به چهل و ششمین سالروز به آتش کشیده شدن مسجد الاقصی،
با اقدام شهرک نشینان در به آتش کشیدن خانۀ فلسطینیان و  قتل کودک شیرخوارۀ فلسطینی،
اسرائیل یک قدم دیگر به نابودی نزدیک شد!

محرّم نوشت ماه شوّال:

الهی! با همۀ " وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ..." ها، با همۀ " إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ" ها، با همۀ " عَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ" ها، همۀ " مسّتهُم البأساء والضّرّاء وزُلزِلوا"ها، همۀ "إنّ الله مع الصّابرین" ها، همۀ "نَحنُ أقربُ من حبلِ الوَرید" ها، با همۀ "أُدعونی أستجب لکم"ها... بر دلهای آن ها و چشم هایشان و بر چشم های ما و دلهایمان... رحمی کن! تا این اشک ها دنیا را خاکستر نکرده!...


امشب بیا دوباره استرجاع کنیم:  «إنّا لله و إنّا الیهِ راجعون»!

۱ نظر ۶۶۷ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۳۱

یا سامع الأصوات


و ما هر جمعه، این سورۀ مبارکه را که دو بار یهودیان را ظالم خطاب می کند، تلاوت می کنیم:

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ(5) قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ(6) وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ(7)»

 سورۀ مبارکۀ جمعه_آیات 5 و 6

مثل کسانی که تورات به آنان داده شده و بدان عمل نمی کنند، مثل آن خر است که کتاب هایی را حمل می کند، بد مَثلی است، مَثَل مردمی "که آیات خدا را دروغ می شمرده اند! و خداوند ستمکاران را هدایت نمی کند!

بگو ای قوم یهود، هرگاه می پندارید که شما دوستان خداوند هستید، نه مردم دیگر، پس تمنّای مرگ کنید، اگر راست گویید! و آنان به سبب اعمالی که پیش از این مرتکب شده اند، هرگز تمنّای مرگ نخواهند کرد. و خداوند به ستمکاران داناتر است!"

پس علت اصلی جنگ پیامبران با برخی از یهود روشن می شود. پیکار ما نیز با آنان، جنگ گروهی انسان با انسانی دیگر، یا گروهی از مؤمنان نیست! بلکه با آنان می جنگیم چراکه به مصداق آیات قرآن، آنان به دستورات کتاب مقدس عمل نمی کنند! جنگ ما با آنان نبرد در برابر فساد و انحراف، ستم و اندیشه تبعیض نژادی است!

این است مصیبت ما!
مصیبت اینجا است که آنان خود را اولیاء و دوست خدا می دانند! و نه دیگران را!

آیات قرآن تأکید می کند:

«...وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ(61)»
سورۀ مبارکۀ بقره

مقرر شد بر آن ها خواری و بیچارگی.

این آیه ساختاری انشائی و امری دارد و از نوع جملات اخباری و حکایتی محسوب نمی شود. این آیه امری واجب و مسئولیت آور بر دوش ما می گذارد و اگر این مسئولیت را به انجام نرسانیم، بر ما نیز مُهر ذلّت و بیچارگی خواهد خورد!

مشروعیّت مبارزه ملت فلسطین، از دیدگاه دین بی نیاز از بحث است!

افراد این مبارزه همان کسانی هستند که راه انسانیت را هموار می سازند و درصدد صیانت از اخلاق و ارزش ها بر آمده اند.

اینان همان کسانی هستند که ارادۀ مسیح(ع) و محمّد(ص) را به اجرا درآورده اند!

اینان تحقق ارادۀ الهی اند در مفهوم آیۀ "وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ".

آری اینان کسانی هستند که ارادۀ آسمانی را لباس تحقق می پوشانند!

----------------------------------------------------------------------------------------
سخنرانی امام موسی صدر در جمع شخصیت های برجستۀ مقاومت فلسطین! روزنامۀ الحیاة
17/12/1968
طفل شهید

و چه ذلت و خواری و مسکنتی بالاتر از این، که طرف حسابت بشود طفل شیرخواره بی دفاع؟!

---------------------------------------------------------------------------------

مطالب مرتبط:

*سرزمین های اشغالی در آماده باش

*جنایتی تکان دهنده در جنوب نابلس:شهرک نشینان کودک شیرخوار فلسطینی و خانواده اش را زنده زنده سوزاندند

*وخامت حال قربانیان جنایت هولناک شهرک نشینان در نابلس

*خون کودک شیرخوار فلسطینی: شعله آغاز انتفاضه ای جدید

۰ نظر ۵۳۹ بازدید موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۳

بإسمِکَ یا حـَلیم



أللـّهم لکَ صُمنــا و علی رِزقِکَ أفطرنا، فتـَقبــّل مِنـّا...

و ما برای تو روزه گرفته ایم، دست از طعام کشیده ایم، از آب گوارا چشم پوشیده ایم... تا از خوان رحمتی که تو روزیمان کردی بی نصیب نمانیم، تا از نوری که شبانه روز بر زمین می ریزد بی بهره و تنگدل نمانیم، هر چند درک خاکی و زمینیمان به بیکران آسمانت نرسد که: "وَ ما أدراکَ ما لیــلة القــَدر".

Ramadan

و تو روزی رسان همۀ خلقتی : نه نان و نه آب و نه ریحان ... نه شیر و نه عسل...!
که حال خوش این روزها روزی توست، که این اشک ها و "الغوث" ها... این "خَلــّـِصنا مِنَ النّارِ یا ربّ"ها روزی توست!

که این بغض ها و تپیدن ها و تا آسمان رفتن ها...دست بر مخمل فیروزه ای آسمان کشیدن ها و ستاره چیدن ها...که با دستی پر، از افلاک بر خاک نشستن ها روزی تو ست!

و حاشا...که تو رزق بندگان صائم خود را خمپاره و موشک قرار دهی!

رمضان در غزه

که تو بر سفره های خالی هیچ بنده ای نان و اشک نمی گذاری! تو اشک را نمک سفره هایمان قرار نداده ای...دلمان گرم است به سفرۀ پرخیر و برکت و بی دریغ حسن بن علی(ع)...

 که حتی اگر اشکی هست، به نور رستگاری "فزتُ و ربّ الکعبه" دلمان روشن است...

تو که "سلامٌ هِیَ حَتـّی مطلع الفجر" می خواندی بر گریه های بی امان محمــّد (ص)، پیش از آن ، دل و دیده اش را به نور "لیلة القدر خَیرٌ مِن ألفِ شَهر" روشن کرده بودی...که یک شب تو را خواندن برتر از هزار ماه است!

روزیِ ما فتح توست! فتحِ ما یاری توست! تو این ماه را بر ما مبارک کردی و فتح و پیروزی بدر را روزیمان کردی...

رزق هر روزۀ ما را "ادرکنی و السّاعة" قرار ده !

فتح ما را به ظهور آخرین خورشید، نزدیک کن

---------------------------------------------------------------
رمضانیه:

إلهی لا تؤدّبنی بعقوبتک... و لا تمکربی فی حیلتک
خدایا! خیر و خوشی من کجاست، وقتی غیر از تو کسی را ندارم؟ راه نجاتم کجاست، وقتی جز تو پناهی ندارم؟ بهترین ها از یاری و رحمتت بی نیاز نیستند! و عصیانگرترین ها توان خارج شدن از حیطۀ قدرتت را ندارند!

خدایا در این ماه، بهترین بندگانت را از عصیانگری های دشمنانت در امان بدار!

۱ نظر ۶۰۶ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۲:۰۲

باسمِکَ یا علیم


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی سلام الله علیه: «إنّ هذَا الْقُرْآنَ فیهِ مَصابیحُ النُّورِ وَشِفاءُ الصُّدُور »
(بحارالأنوار، ج 75، ص 111)
فرمود: همانا در این قرآن چراغ های هدایت به سوی نور و سعادت موجود است و این قرآن شفای دل ها و سینه ها است.

قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی سلام الله علیه:«إنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْماراً لِخَلْقِهِ، فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إِلی مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا، وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا.»
من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 511، ح 1479
فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را برای بندگان خود میدان مسابقه قرار داد. پس عدّه ای در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودی الهی از یکدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهی از روی بی توجّهی و سهل انگاری خسارت و ضرر می نمایند.

قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی سلام الله علیه: «مَنْ أکْثَرَ مُجالِسَة الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ الزِّیادَةِ فی نَفْسِهِ، وَکانَتْ لَهُ وَلایَةٌ لِما یَعْلَمُ، وَ إفادَةٌ لِما تَعَلَّمَ.»

إحقاق الحقّ، ج 11، ص 238
فرمود: هر که با علماء بسیار مجالست نماید، سخنش و بیانش در بیان حقایق آزاد و روشن خواهد شد، و ذهن و اندیشه اش باز و توسعه می یابد و بر معلوماتش افزوده می گردد و به سادگی می تواند دیگران را هدایت نماید.

 ------------------------------------------------------

امام موسی صدر-
معهد الدراسات الاسلامیه، واقع در صور؛ گرامیداشت ولادت امام حسن سلام الله علیه:

«از میان امامان، درحالی‌که همۀ ایشان نوری واحدند، اگر هر کدام از آن‌ها، در جایگاه امام حسن بودند، در عمل همان کار، و همان خط مشی را پی می‌گرفتند، که امام حسن سلام الله علیه نقشش، به عبارت دقیق‌تر، میان ائمه، نقش از خودگذشتگی و نقش سرباز گمنام است!»

-------------------------------------------------------------------------------------

باید چشم ها را بست و خیال کرد؛
یک صحن مرمرین ...حوض کاشی پر آب ... رواق های فیروزه ای ... یک گنبد سپید ....
توق و ماهرخش را خیال کرد...
در زیر آسمانه اش یک ضریح شیشه ای زیبا...
باید مناره ها را خیال کرد؛
مأذنه های "أشهد أنّ علیّاً ولیّ الله"....
فکری به حال شبستان کرد ... فکری برای جلوخان کرد:

باب السجّاد(ع)، باب الباقر(ع)، باب الصّادق(ع) و ایوان...

باید پرچم های یا حسن(ع) را خیال کرد؟!

---------------------------------------------------------------------------------------------

 قرص ماه رمضان که کامل می شود، برکت تو که بر سفره های افطار می ریزد،
کاممان که به یا حسن شیرین می شود،

کاش های، کاشی فیروزه ای دلمان هم رنگ دیگری می گیرد:

ای من هماره مسکین ِ آستان ِ تو! :
- کاش مسکین بودم و تو همسفره ام بودی.
- کاش غریب بودم و مهمان خانه تو می شدم.

- کاش هم پای تو می شدم و کاروان دلم را با تو به حج می فرستادم.

- کاش روغن فروش بودم و روغنم را با دعای تو عوض می کردم... چه فرزند صالحی شود، آن که تو برای هدایتش دعا کرده باشی...
و چه خوشبخت است پدری که مژدۀ چنین فرزندی را از لبان شما بشنود!

- کاش کنیز بودم و شاخه گلم را با آزادی عوض می کردم...چه سعادتمند است آن که آزاد شدۀ دست تو باشد!

در این گرمای بی امان ِ ظهر تابستان!

کاش ...

لااقل سایه بانت می شدم...
کاش به اندازۀ یک سایه بان، شیعه ات می شدم!

اصلاً کاش سایه می شدم! ؟....

تنها به اندازۀ همین چتر رها شده در بیابان!

نه! سایه ...سایه بان تو شدن فرق می کند!

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

دعانوشت: ای که بهترین ها را روزیمان کرده ای! "قال الحسن (ع)" هایمان را زیاد کن!

عنوان نوشت: بیتی برگزیده از غزل "سید محمد رضا شرافت" تا هنوز... و عشقی زلال

۱ نظر ۵۸۹ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۱۳

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ

وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ

وَسَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُکَهَا بِمَنِّهِ إِلَى رِضْوَانِهِ

حَمْداً یَتَقَبَّلُهُ مِنَّا وَ یَرْضَى بِهِ عَنَّا

و حمد و سپاس خدایی را که دینش را به ما هدیه کرد

ما را خاصّ ِ ملّت خودش قرار داد

و در راه های نیکش راهنمایی کرد، تا به لطفش به سوی خشنودی اش راه بپیماییم

حمدی که از ما بپذیرد و به آن، از ما راضی شود.

۱ نظر ۵۷۲ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۹

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ

لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَى ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ‏ 

حمد و سپاس خدایی را که ما را به حمدش هدایت کرد، و ما را اهل حمد و سپاس قرار داد، تا از شکرگزاران احسانش باشیم،

و برای آنچه(خودش به ما عنایت کرده بود)
به ما پاداش نیکوکاران عنایت کرد.

ramadan

۰ نظر ۵۸۳ بازدید موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۷