بِاسْمِکَ یَا مُوسِعُ
بنام تو ای وسعت بخشنده!
برای تو!
سنگی شدم در ماهی...
اشکی شدم، در چاهی...
ردی شدم در راهی
برای دقیقه های متروک، برای ثانیه های فلج... برای زمان مزمن رنج!
برای تو...
شهدی شدم در کامی...
ماهی شدم بر بامی...
یادی شدم در نامی
... برای تو...
شکلی شدم، در رنگی...
زخمی شدم، در جنگی ...
نقشی شدم بر سنگی...
حتی به رنگ باران شدم...
در اندوه؛ به رنگ باد،
بی پناه!
به رنگ ماه...
در گودال شب!
یوسفی شدم؛ وزیده از پیراهن، دمیده در خواب... رمیده از زخم!
... رها شده در حافظۀ زمین!
در چاهی به قدمت یوسف؛
... من در سکوت عمیق زمین، چشم به آسمان کوچک چاه!
... تو چون ابر سپید مخملین می گذری بر آسمان و دریغ از قطره ای!
زلیخای ایستاده چون ماه، بر چــــــــــاه
به یاد من باش!
-----------------------------------------------------------
برداشتی از مطلع کتاب "هر چه هستم از تو دورم" اثر استاد عبدالجبّار کاکایی
سالروز انفجار عین البنیه و اعلام رسمی تشکیل جنبش "أفواج المقاومة اللبنانية"_"أمل":