این حرم بزرگ
یا ذَالجودِ وَ السَّخآء
ای صاحب کرامت و سخاوت
دنیا یک حرم بزرگ است!
که همه چیزش وقف آستان بزرگی است و هیچ چیزش مال ما نیست!
از همان آستانۀ در که سلام می دهیم و اذن دخول میگیریم... از جلوخان و رواق ها که می گذریم و وارد صحن می شویم و... می گردیم به دنبال یک جای دنج و خلوت... جایی که پیدا می کنیم... مال ما نیست...
مثل خانه و اتاقی که آن ها هم مال ما نیست... چهل چراغ ها، آینه کاری ها، کاشی ها، مقرنس ها، قندیل ها...همه زیبا هستند، ولی مال ما نیستند.
دور و برمان آدم هایی هستند، گرچه خوب و مهربان و دلسوز... ولی نه آمدن و رفتن آن ها دست ما است... نه آمدن و رفتن خودمان...
هر لحظه منتظریم که خادمی بیاید و از رواق دارالإجابه بلندمان کند و هدایتمان کند به گوشۀ دیگری...صحن دیگری... اصلا امامزاده دیگری.
یک مهر کوچک برمیداریم که مال خودمان نیست، مال صاحب حرم است... قرآن و زیارت نامه و مفاتیح که آنها هم وقف حرمند.
در این دنیا... این حرم بزرگ... گاهی... فقط به اندازه خواندن یک زیارت نامه و دو رکعت نماز تحیّت فرصت هست که اگر قدر ندانیم می گذرد.
در این دنیا هیچ چیزی دست ما نیست... هیچ چیزی مثل روز اولش نیست... هیچ چیزی و هیچ کسی برای همیشه در آن ماندنی نیست.
و ما مجبوریم همان قدر که دل بستن به ضریح و مناره و پنجره فولاد و بیرق سبز گنبد را یاد می گیریم، دل کندن را هم بلد باشیم، وگرنه نفس کشیدن در این حرم، شدنی نیست.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
حدیث نفس های یک روز عرفه در رواق دارالاجابه- حریم عبدالعظیم حسنی
مطلب مرتبط: