یا ذالحـَمـدِ وَالثـــَّـنآء
ای صاحب سپاس و ستایش
حدودِ چهل و سه سال پیش بود...
انسانی
در محراب کلیسایی
به خاطر انسانیتِ انسان
فرمود:
که؛
«برای خاطرِ انسان اجتماع کرده ایم.»
چهل و سه سال گذشت
با هـــــــــــــــــــــــــــــــزار درد و دریغ
که آن هایی که اجتماع کردند و متحد شدند.. .چشمشان را به روی انسانیت بستند و انسان را نشناختند!
پس به خاطرش... کاری هم نکردند.
و آن ها که انسان را دیدند و پیام انسانی اش را شنیدند... برای انسانیت اجتماع نکردند و پراکنده شدند!
و من ... هنوز... بعد از چهل و سه سال...
نه فهمیده ام؛
معنای اجتماع چیست؟ و برای کیست؟
و نه شناخته ام؛ که انسان کیست؟ و برای چیست؟
تا چه رسد به این که به خاطرِ او ...