رجعت صدر

روزشمار بازگشت امام موسی صدر

رجعت صدر

روزشمار بازگشت امام موسی صدر

رجعت صدر

همه روزهایی را که نبوده ای می شمارند،
من روزهایی که به بازگشتت مانده...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حاشیه نوشت:
هرگونه کپی برداری و نشر مطالب این وبلاگ
در راستای آشنایی با سیره و نشر افکار
امام موسی صدر(أعاده الله)
آزاد و موجب امتنان است!

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

چرا ز هم بگریزیم؟ راهمان که یکی است...

جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ

یا مَن تواضَعَ کلّ ُشَئ ٍ لِـعَظَمَتِـه


روحانی بلند بالای مسلمان، از دالان کلیسا گذشت ... از میان جمعیت حاضر عبور کرد و در محراب... در جایگاه وعظِ خطابه ایستاد و نگاهی عمیق به حاضران کرد؛ سکوت سنگین كليسای كبوشين به صفير پيامبرواره ای مسيحايی  شکست:

«نحمدك اللّهم و نشكرك،

ربّنا،

إله إبراهيم و إسماعيل،

إله موسى و عيسى و محمّد،

ربّ المستضعفين و إله الخلق أجمعين...

الحمد لله الذي يؤمّن الخائفين، و ينجّي الصّالحين، و يرفع المستضعفين، و يضع المستكبرين،

و يهلك ملوكاً و يستخلف آخرين...

و الحمد لله قاصم الجبارين، مبير الظّالمين، مدرك الهاربين، نكال الطّاغين، صريخ المستصرخين...»

سالگرد خطابه کبوشین

امام ـصدرِ شیعیان! شکر می گفت، اما نه شکری که هر روز و هر شب ، در هر کلیسایی روحانی مسیحی می گوید... از وحدت قلب ها سخن می گفت؛ رحمت و محبت خدایی را شکر می کرد که موجب گردهمایی انسان ها و هدایت آن ها می شود؛
گویا ما را نمی دید...نه ما را و نه خودش را...خدا را مخاطب قرار داده بود و با او حرف میزد...آن قــــدر صمیمانه و بی پرده... که باور کردم کلیسا- این چهاردیواری کوچکی که ما در آن جمع شده ایم-خانه خداست...ایمان آوردم که ادیان آسمانی یکی است...به یقین رسیدم که خدا در محراب حاضر است...
دیگر هیچ چیز نمی دیدم...نه جمعیت حاضر را...نه راهبه های دیگر را...نه محراب را ... و نه حتی امام را...فقط و فقط پژواک صدایی دلنشین بود که با خدا می گفت:
«ما به خاطر تو در اینجا گرد هم آمده ایم...» ...«در پیشگاه تو!»... دلم لرزید... « قلوبنا تهفو إليك...» قلبم به راستی پرکشید...« و عقولنا تستمد النور و الهداية منك...» پرده ها کنار رفت و من... آن نور خیره کننده را در محراب دیدم...

دیگر... نه قلبم...نه نَفَسَم...نه روحم...نه اشکم... نه دست های لرزانم... هیچ چیز در اختیار خودم نبود....

طنین روحانی شیعه، سرودهایش را عاشقانه می سرود :
«ما براى انسان گرد آمده ایم...
 انسانی که ادیان براى او آمده اند، ادیانى که یکى بوده اند...
 و هرکدام ظهور دیگرى را بشارت می داده است و یکدیگر را تصدیق می کرده اند.خداوند، به واسطه این ادیان، مردم را از تاریکی ها به سوى نور بیرون کشید و آنان را از اختلافاتِ ویرانگر نجات داد و پیمودن راه صلح و مسالمت آموخت...
 ادیان یکى بودند، زیرا در خدمتِ هدفى واحد بودند: دعوت به سوى خدا و خدمتِ انسان.
 و این دو نمودهاى حقیقتى یگانه اند.
ادیان یکى بودند و هدفى مشترک را پى میگرفتند: جنگیدن در برابر خدایان زمینى و طاغوت‌ها و یارى مستضعفان و رنج دیدگان....
ادیان یکى بودند، زیرا نقطه آغاز همه آن‌ها، یعنى خدا، یکی است؛
 و هدف آن‌ها، یعنى انسان، یکی است؛
 و بستر تحولات آن‌ها، یعنى جهان هستى، یکی است...»

ادیان یکی است

اندوهی گران در صدایش بود و من تاب از کف دادم:
«...و چون ادیان پیروز شدند و همراه با آن‌ها مستضعفان نیز پیروز شدند...
طاغوت‌ها چهره عوض کردند و براى دستیابى به غنائم پیشى گرفتند و در پى حکم راندن به نام ادیان برآمدند و سلاح دین را به دست گرفتند، و این گونه بود که رنج و محنت مظلومان مضاعف گشت و ادیان دچار مصیبت و اختلاف شدند. هیچ نزاعى نیست مگر براى منافع سودجویان!
... و آنگاه که ادیان در پى خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز کرد. توجه هر دینى به خود آن قدر شد که تقریباً به فراموشىِ هدفِ اصلى انجامید. اختلافات شدت گرفت و رنج‌های انسان فزونى یافت.»

و ما:
«... چون هدف را فراموش کردیم و از خدمت انسان دور شدیم، خدا هم ما را به حال خود گذاشت و از ما دور شد و ما به راه‌های گوناگون رفتیم و به پاره ‏هاى مختلف بدل گشتیم و جهان یکتا را تقسیم کردیم! در پى خدمت به منافع خاص خود برآمدیم و معبودهاى دیگر، غیر خدا، را برگزیدیم و انسان را به نابودى کشاندیم.»
صدای ربّانیش دوباره اوج می گیرد و در گنبد بلند کلیسا...تک تک طاق ها و رواق ها می پیچد:
«این حضرت مسیح است که فریاد میزند!:
"هرگز هرگز! محبت خدا با دوست نداشتن انسان جمع نمیشود."
و صداى او در جان ها می پیچد و ندایى دیگر از پیامبر رحمت اوج میگیرد که: «به من ایمان نیاورده است کسى که سیر به بستر خواب رود، اما همسایه اش گرسنه باشد.»

آیا این نداى پاک، با آنچه درباره هدف در متون اسلامى آمده است، تفاوت دارد؟
«أنا –الله- عند المنكسرة قلوبهم.

أنا كنت عند المريض عندما عدته، و عند الفقير عندما ساعدته، و مع المحتاج عندما سعيت لقضاء حاجته»
----------------------------------------------------------------------------------------------------
گویی که او... ما...کلیسا... بر مرکز هستی قرار گرفته بودیم و جهانی بر مدار ما می گشت... و من دیگر ندانستم که چه بود؟....نفهمیدم که چه شد؟....حلقه های پی در پی اشک نگذاشتند تا ببینم ... او ...خطابه اش را چگونه به پایان برد و با آن ردای مشکین بلندش چگونه چون نسیم...سبکبال و نرم از کنارمان گذشت و عزم ترک کلیسا کرد...
تنها شنیدم که راهبه ای گریان...در محراب زانو زده و گوشۀ عطرآگین عبایش را بوسیده....

----------------------------------------------------------------------------
بیشتر بخوانیم:

شرح خطابۀ امام موسی صدر در کلیسای کبوشین بیروت
آلبوم تصویری وعظ کبوشین
سخنرانی اصلی امام به زبان عربی

مطالب مرتبط در همین خانه:

تو ز همه رنگ جدا بوده ای...
در لبنان امامی به کلیسا رفته است!!!
صدر واژۀ پنجم را بخوانید: کبوشین!
-------------------------------------------------------------------------------------
اظهارنظر نوشت: از من بپرسی امام با این خطابه حجت را نه تنها بر فالانژهای تندروی مسیحی که بر همه متطرفین با هر دین و مذهبی تمام کرد...
چه کوردل بودند آنان که بعد از این خطابه باز بر طبل جنگ های داخلی کوبیدند...
و امام را خونین ـدل و محزون میان مرگ و زندگی مخیّر کردند!
------------------------------------------------------------------------------------------
عنوان نوشت: چرا ز هم بگریزیم؟ راهمان که یکی است....سکوتمان، غممان، اشک و آهمان که یکی است/ من و تو هردو به دیوار و مرز معترضیم...چرا دو تودۀ آتش؟ گناهمان که یکی است/ اگر چه رابطه هامان کمی کدر شده است...چه باک؟ حرف وحدیثِ نگاهمان که یکی است...
اثر: محمد سلمانی، نگارندۀ "تب نیلوفری"

مناجات نوشت: ای که عطا و بخشایشت بی مقدار و حساب است! ما بضائتمان اندک است...با همۀ تشنگی و عطش... سبوهایمان شکسته و کوچک است...گر بخواهی بر این سبوهای کوچک بنگری، جز قطره ای از اقیانوس رحمتت نصیب نیست، ما چشممان ولی، دوخته بر عمق بی انتهای لطف توست... از باران رحمتت بی نصیبمان مگذار!

ای آن که همه هستی در برابر عظمتت فروتن است!...ما را فقط فروتن عظمت خود قرار ده! ولا غیر! ما را فقط چشم به راه رحمت خود قرار ده... ولا غیر!

نظرات  (۱)

و آنگاه که ادیان در پى خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز کرد. توجه هر دینى به خود آن قدر شد که تقریباً به فراموشىِ هدفِ اصلى انجامید. اختلافات شدت گرفت و رنج‌های انسان فزونى یافت
پاسخ:
در حالی که دین آمده تا در خدمت انسان باشد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی